آن رهى كه بارها تو رفتهاى
پس رهى را كه نرفتستى تو هيچ
هر كه او بى مر شدى در راه شد
و بعد از دو بيت ديگر مىگويد:
كه چسان كرد آن بليس بد روان
بردشان و كردشان ز ادبار عور
بى قلاوز اندر آن آشفتهاى
هين مرو تنها ز رهبر سر مپيچ
او ز غولان گمره و در چاه شد
از نبى بشنو ضلال رهروان
صد هزاران ساله راه از جاده دور
بردشان و كردشان ز ادبار عور