بركف دريا فرس را راندن
از حريصى عاقبت ناديدن است
عاقبت بين است عقل از خاصيت
عقل كاو مغلوب نفس او نفس شد
مشترى مات زحل شد نحس شد
نامه را در نور برقى خواندن
بر دل و بر عقل خود خنديدن است
نفس باشد كاو نبيند عاقبت
مشترى مات زحل شد نحس شد
مشترى مات زحل شد نحس شد