يقظه و انتباه
يقظه و انتباه بمعنى بيدار شدن و بخود آمدن و متنبه گشتن، اولين قدم و يا اولين مسئله در سلوك الى الله است. و اگر دقيق باشيم بايد بگوييم يقظه و انتباه در سفر الى الحق اساس امر است.بعد از اسلام و ايمان و بعد از التزام بحقايق و حدود و احكام، و بعبارتى، بعد از ورود در زمره مؤمنين و به دست آوردن مبانى عقيدتى، و عمل بمقتضاى آنها وانجام دادن واجب و اجتناب از حرام و مراعات حدود الهى، استعداد و آمادگى اين معنى پيدا مىشود كه انسان بخود بيايد و از غفلت بخصوصى كه دامنگير او و همه بوده و غفلت اسرارآميز و پردامنهاى است، بيدار شود و متنبه گردد. اين بيدارى و بخود آمدن، نوع خاصى از بيدارى و نوعى بخود آمدن است كه همه چيز را بهم مىزند و اساس همه آنچه را كه قبلا بود، در هم مىريزد و بنياد و هم و خيال را متزلزل مىكند و موجوديت قبلى انسان را تهديد و اركان حيات اين جهان را سست مىگرداند.خداى متعال مىفرمايد: «يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا وهم عن الاخرة هم غافلون» (آياء 7 سوره روم).يعنى «اكثر مردم به ظاهرى از حيات دنيا علم دارند و فقط ظاهرى از آنرا مىيابند و بس، و اينها از حيات ديگر و از حقايق و عوالم ديگر در غفلت مىباشند».و مىفرمايد: «و ما هذه الحيوة الدنيا الالهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون».(آيه 64 سوره عنكبوت). يعنى «و اين حيات دنيا خيال و فريبى بيش نيست و اگر مردم مىدانستند، بخوبى مىيافتند كه منزل آخرت، منزل حيات و عين حيات است».تدبر عميق در اين آيات و در آيات ديگر، و دقت در اشارات آنها، بخوبى معلوم مىكند كه موجوديت حيات دنيا بر پايه جهل و غفلت بخصوصى است و اگر اين جهل و غفلت بر طرف شود و يقظه و تنبه حاصل شود، اساس موجوديت آن متزلزل مىگردد و خيال و فريب بودن آن روشن شده و حقيقت به وضوح مىرسد و انسان طالب حقيقت مىشود و در طلب حيات حقيقى كه همان حيات الهى است مىافتد.
استن اين عالم اى جان غفلت است
هوشيارى ز آن جهان است و چو آن
هوشيارى آفتاب و حرص يخ
ز آن جهان اندك ترشح مىرسد
گر ترشح بيشتر گردد زغيب
نى هنر ماند در اين عالم نه عيب
هوشيارى اين جهان راآفت است
غالب آيد نيست گردد اين جهان
هوشيارى آب و اين عالم وسخ
تا نخيزد در جهان حرص و حسد
نى هنر ماند در اين عالم نه عيب
نى هنر ماند در اين عالم نه عيب