كه بخور اين است ما را لوت و پوت
زين شكنجه و امتحان آن مبتلا
مىكند از تو شكايت با خدا
نيست او را جزو لقاء الله قوت
مىكند از تو شكايت با خدا
مىكند از تو شكايت با خدا
حب دنيا، فرو رفتن در وادى ظلمت و وحشت «خود» است
اين هم يكى ديگر از هلكات اين رذيله، و به تعبيرى، صورت پشت پرده آن است. و اين، رمزى است از رموز كه صاحبدلان از آن آگاهند و كمتر كسى هست كه به اين حقيقت رسيده باشد.براساس توضيحى كه در معنى دنيا و حب داشتيم، حب دنيا يعنى دوست داشتن خوشى و لذت نفسانى خود در اين زندگى، و اين به معنى غوطهور شدن در ظلمت «خود» است.هيچ يك از ما از مسئله «خود» يعنى «خود نازل» خبرى نداريم، كه اينكه از «خود عالى» يعنى از حقيقت برتر و نورى خويش نيز بىخبريم.ظلمت متراكم وحشتناك، و سرگردانى هولناك وادى «خود» و ضيقها و فشارهاى عذاب دهندهاى كه در اين وادى، و براى غوطه وران در آن وجود دارد و در پشت پرده قرار گرفته و در جاى خود به ظهور مىرسد، در لفظ و در عبارت نمىآيد و با تصوير و تصور ذهنى هم نمىتوان فهميد و فقط يافتنى و رسيدنى است. ظلمات و ضيقها و سرگردانيها و وحشتهاى وادى «خود» يا عالم «خودى» را فقط اهل باطن، آن هم كاملين از آنها مىدانند و براى غير آنان اين مسائل پوشيده است تا وقتى كه در جاى خود ظاهر شود.اگر براى غوطهوران در اين وادى هولناك، گرفتاريهاى آن معلوم و مشهود مىگشت، و اگر حجاب از ميان بر مىخاست و پشت پرده آشكار مىشد؛ يعنى اگر فرو رفتن در ظلمتها، افتادن در وحشتها، قرار گرفتن در ضيقها و فشارها، و متبلا شدن به سرگردانيهاى عذاب دهنده وادى «خود» را مىديدند، و در يك جمله، اگر جهنم «خود» را شاهد بودند، هرگز روى به «خود» نمىآوردند، يعنى هرگز دل به لذت و خوشى نفسانى نمىدادند و در خود فرو نمىرفتند، بلكه، از التذاذ نفسانى فرار مىنمودند و از «خود» كاملا وحشت داشتند.
مصطفى (ص) گويد اگر گويم براست
زهرههاى پردلان بر هم درد
نى رود ره نى غم كارى خورد
شرح آن دشمن كه در جان شماست
نى رود ره نى غم كارى خورد
نى رود ره نى غم كارى خورد