در اين مقام مطلبى را به صورت فشرده و در حدى كه از حوصله اين نوشته خارج نباشد توضيح مىدهيم. اميد اين هست در آنچه مىگوييم دقت كافى به عمل آيد، و براى اصحاب «سير در نفس» مفيد افتد، و بصيرتهاى لازم را در جاى خود موجب گردد، و الله هو الهادى.و آن اينكه:در جاى خود اين مسئله بررسى شده است كه علم ما به محسوسات، متخيلات، و مقعولات، آنچنان كه بسيارى گفته و گمان كردهاند، و آنچنان كه ما گمان مىكنيم نيست.مسئله «علم» يا «درك» به انحاء مختلف آن، مسئله بسيار پيچيده و بسيار عميق و اسرارآميزى است هر چه انسان د رآن تعمق كند و در دقايق آن غور نمايد، به حقايق و عجايب آن بيشتر پى خواهد برد، و تحير او زيادتر خواهد شد.متأسفانه انسانها، الا افراد نادر، همان طور كه از بسيارى از حقايق وجود و مسائل هستى در غفلت هستند و در آنها تعمق نكرده و نمىكنند، از اين مسئله، يعنى از مسئله «علم» يا «درك» نيز غافلند و در آن تعمق نداشته و ندارند. همتى به آن مصروف نكرده، و فكر و عقل خويش را در اين باب به كار نينداختهاند.به عكس، فكرها، عقلها، و همتها در جاها و چيزهايى مصروف و مستغرق گرديده است كه اگر با انصاف پيش بياييم، بايد بگوييم نه تنها سقوط فكر و عقل را در برداشته، بلكه، با شأن «انسان» سازگار نبوده است.فكر و عقل انسان در اصل، اين نيست كه هست، و نمىبايست اين مىشد كه مىبينيم. اگر مىدانستيم فكر انسان و عقل او چگونه است، به كجاها مىتواند راه بيابد، چه عوالمى را مىتواند سير كند، و چه راهها مىتواند به روى انسان باز نمايد؟ سپس نظرى به روزگار سياه و سقوط آن و صاحب آن، يعنى انسان مىانداختيم، خوب مىفهميديم كه انسانها چه ظلمى به خود كردهاند، و چگونه؟!و به همين جهت هم سخن گفتن درباب حقايق وجود و مسائل هستى با چنين وضعى، براى گوينده آن يا ناممكن، و يا بسيار مشكل خواده بود.