خوار شدن. (سيصيب الذين اجرموا صغار عندالله و عذاب شديد); جنايت كاران را به نزد خداوند خوارى وعذابى سخت خواهد رسيد . (انعام:124)
صِغَر
خردى يا خردى تن . كم سالى مقابل كبر . از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده : «العلم من الصغر كالنقش فىالحجر» : فراگيرى دانش از دوران كودكى ، به نقشى مى ماند كه در سنگ ترسيم شده باشد . (بحار:1/224)
صُغرى
تأنيث اصغر، زن كوچكتر و هر شىء مؤنث كه كوچك باشد . در اصطلاح منطق: يكى از دو مقدمه قضيه كه اصغر درآن باشد.غيبت صغرى در نزد شيعه اثنا عشرى بر مدتى قريب هفتاد و چهار سال گفته مى شود كه امام دوازدهم حضرتبقية الله از ديده ها ناپديد گشت و در اين مدت چهار تن به نام عثمان بن سعيد عمروى ، محمد بن عثمان ،حسين بن روح ، على بن محمد سمرى كه سفراى وى هستند ، واسطه او ومردم بودند وپس از مرگ على بن محمد سمرىديگر نايبى از جانب امام تعيين نشد . لا جرم شيعيان از سال 329 هجرى به بعد را كه سال مرگ على بن محمدسمرى است غيبت كبرى نامند . برابر آن هفتاد وچهار سال غيبت صغرى است . (تلخيص از منتهى الآمال)نقل صاحب منتهى الآمال در تحديد مدت غيبت صغرى در صورتى صحيح است كه آغاز غيبت صغرى را از سال تولدامام عصر يعنى سال 255 بدانيم ولى بايد دانست كه امام حسن عسكرى بسال 260 هجرى در گذشته است ودر فاصلهاين پنج سال جمعى از اصحاب امام حسن عسكرى امام عصر را در خانه پدر ونزد او ديده اند ، بنابر اين اگرغيبت صغرى را بدان معنى كه ذكر شد تفسير كنيم مى بايست آغاز آن را از سال 260 هجرى يعنى سال وفات امامحسن عسكرى (ع) بدانيم پس مدت غيبت صغرى مجموعاً شصت ونه ويا شصت وهشت سال خواهد بود . رجوع به «غيبتصغرى» و «مهدى» شود .
صغرى و كبرى
دو مقدمه قضيه كه از تاليف آن قولى به وجود مى آيد. چون العالم متغير و كل متغير حادث فالعالم حادث.
صَغو
ميل كردن يا ميل كردن كام دهن و يكى از دو جانب وى . مايل شدن آفتاب به غروب.
صَغير
خرد و كوچك. مقابل كبير. (و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا); خداوندا آن دو (پدر و مادرم) را موردترحم خويش قرار ده همچنان كه مرا در كودكى پروردند . (اسراء:24)اميرالمؤمين (ع): «ليتأسّ صغيركم بكبيركم و ليرأف كبيركم بصغيركم» ; بايستى كه كودكانتان ازبزرگسالانتان پيروى كنند و بزرگسالانتان بر خردسالانتان مهر بورزند» . (نهج : خطبه 166)«افعلوا الخير و لا تحقروا منه شيئا، فان صغيره كبير و قليله كثير» : كار نيك را انجام دهيد و هيچگاهكار خير را حقير مشمريد ، كه كوچك آن بزرگ و اندكش بسيار است . (نهج : حكمت 422)
صَغِيرَة
تأنيث صغير، گناه كوچك، رسول الله (ص) : «لاكبيرة مع الاستغفار و لاصغيرة مع الاصرار» : هيچ گناه بزرگاگر از آن پوزش شود به بزرگى نماند ، و هيچ گناه كوچك اگر بدان ادامه داده شود به كوچكى نماند .(بحار:8/351)
صَفّ
رسته، متعددى كه در يك رديف و خط مستوى قرار گرفته باشد. و به معنى مصدرى: در يك رديف قرار گرفتن.برديف گشتن. بازكردن پرنده بال خود را هنگام پرواز بى آنكه حركت دهد، مقابل دفّ .(و عرضوا على ربك صفّا) (كهف:48). (انّ الله يحبّ الذين يقاتلون فى سبيله صفّا كانّهم بنيان مرصوص) (صف:4) .(او لم يروا الى الطير فوقهم صافّات و يقبضن ما يمسكهنّ الاّ الرحمن) . (ملك:19)عن ابى عبدالله (ع): «من صلى معهم (يعنى اهل السنة والجماعة) فى الصفّ الاول كان كمن صلّى خلف رسولالله فى الصفّ الاول» (وسائل:8/299) . عن اسحاق بن عمار قال: قال لى ابوعبدالله (ع): يا اسحاق اتصلّى معهم