معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشگانى كه به كار كشت وزرع مى پردازند وساكنان مزارع

5 ـ بينوايان وتهيدستان كه اكثريت فقيهان

وطلاب علوم را تشكيل مى دهند

6 ـ پيشهوران وكارگرانى كه در صنايع كار مى كنند ومزد مى گيرند

7 ـ

مستمندان وبينوايانى كه از راه دريوزگى معاش خود را به دست مى آورند .

در دولت ساسانيان طبقات اجتماع به قرار ذيل بوده است :

1 ـ روحانيان

2 ـ جنگيان

3 ـ مستخدمين ادارات

4 ـ توده ملت .

واما اسلام ـ كه همه پيروان خود را در افق برادرى (انما المؤمنون اخوة) برابر مى داند وتنها معيار

امتياز را تقوى ودانش قرار داده كه آن هم به نزد خدا ودر عالم معنى نه به ظاهر كه يكى به لحاظ اين

امتياز خود را به از ديگرى پندارد ـ بطور كلى چنين روشى را مردود مى شمارد چنانكه در قرآن كريم آمده

(يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم)

.

روايات در اين باره بسيار آمده وسيره پيشوايان اين دين بوضوح از اين امر حكايت دارد . از جمله :عبدالله بن صلت از يكى از اهل بلخ نقل مى كند كه گفت : در سفرى كه حضرت رضا (ع) به خراسان مى رفت من

ملازم حضرت بودم ، هرگاه سفره مى گستردند حضرت با غلامان سياهى كه در خدمتش بودند بر سر يك سفره مى

نشستند . من عرض كردم : خوب است دستور فرمائيد جهت آنها سفره اى جدا بگسترانند ؟ فرمود : چنين مگوى ،

خداى همه يكى وهمه ما از يك پدر ويك مادريم وپاداش وجزاى هر كسى به عمل او بستگى دارد ! (بحار: 49/101)

طَبل

دهل . يكرويه باشد يا دو رويه . (منتهى الارب)

اميرالمؤمنين (ع) به نوف بكالى فرمود : اى نوف ! مبادا گمركچى يا شاعر (به شعر باطل يا نوازنده به شعر)

يا دهبان يا تنبورزن يا طبل زن باشى كه پيغمبر (ص) شبى از شبها از خانه بيرون شد وبه آسمان نگريست

وفرمود : اين ساعت ساعتى است كه هيچ دعائى رد نشود جز دعاى دهبان يا شاعر يا گمركچى يا پاسبان (در

حكومت جور) يا تنبورزن يا طبل نوازى . (وسائل:12/234)

طَبن

آگاه شدن . هشيار وزيرك شدن . آگاهى .

طَبيب

زيرك . دانا . دانا به دوا وعلاج . حكيم . به «پزشك» رجوع شود .

طبيعت

سجيه ، نهاد ، ذاتى هر چيز . واگر فلاسفه وحكما هر يك بر مبناى كار خود اين واژه را در مورد خاصى بكار

برده همه آنها مصاديق همين مفهوم كلى مى باشند، ارسطو گفته : طبيعت آغاز حركت وسكون است . ابن رشد

اندلسى گويد : طبيعت عبارت است از تغييرات چهارگانه : كون وفساد ونقل ونمو ، استحاله صورتى كه مبدأ آن

حركات است . صدر المتألهين شيرازى طبيعت ساريه در اجسام را اساس حركت جوهريه دانسته . ابوعلى سينا

گفته : طبيعت نيروئى است در اشياء كه بدون شعور وبطور يكنواخت فعل وانفعالات وآثارى از خود بروز مى

دهد .

در طب قديم طبيعت : حرارت وبرودت ويبوست ورطوبت تشخيص داده شده .

ترتب مسبب بر سبب ومعلول بر علت نيز از اين باب است . آرى خداوند حكيم هر چيزى را كه در جهان اسباب

آفريده طبيعتى خاص ونيز مجموعه عالم هستى را نظامى مرتبط ومنسجم داده ومزاجى كه اجزاء پراكنده را به

يكديگر ربط دهد : رويش رستنيها معلول رسيدن آب وموادى خاص از خاك به ريشه ومشروط به وجود هوا وفضا

وتابش نور است ، حيات حيوانات به آب وغذا وهوا بستگى دارد ، جسم كثيف (داراى وزن) به سمت زير وشاخه

درخت بسوى بالا مايل است ، محيط گرم ، موجودات زنده خاصى ومنطقه سرد ، موجودات زنده ديگرى را در خود

مى پروراند ; وبالاخره در هر چيزى نوعى يك نواختى وجود دارد .

وچنانكه مى دانيم زيست ما به شناخت اين طبيعتها بستگى دارد وهر دانش سودمند زائيده آشنايى به اين

طبيعتها است : ساختار مزاج انسان بايستى داراى طبيعتى خاص ويكنواخت باشد تا دانش پزشكى قوانين كليه

پزشكى از آن بدست آورد ، واز آن سوى گياهان وديگر معادن شيميائى مى بايد طبيعت ويژه اى دارا باشند كه

/ 2570