دهل . يكرويه باشد يا دو رويه . (منتهى الارب)اميرالمؤمنين (ع) به نوف بكالى فرمود : اى نوف ! مبادا گمركچى يا شاعر (به شعر باطل يا نوازنده به شعر)يا دهبان يا تنبورزن يا طبل زن باشى كه پيغمبر (ص) شبى از شبها از خانه بيرون شد وبه آسمان نگريستوفرمود : اين ساعت ساعتى است كه هيچ دعائى رد نشود جز دعاى دهبان يا شاعر يا گمركچى يا پاسبان (درحكومت جور) يا تنبورزن يا طبل نوازى . (وسائل:12/234)
طَبن
آگاه شدن . هشيار وزيرك شدن . آگاهى .
طَبيب
زيرك . دانا . دانا به دوا وعلاج . حكيم . به «پزشك» رجوع شود .
طبيعت
سجيه ، نهاد ، ذاتى هر چيز . واگر فلاسفه وحكما هر يك بر مبناى كار خود اين واژه را در مورد خاصى بكاربرده همه آنها مصاديق همين مفهوم كلى مى باشند، ارسطو گفته : طبيعت آغاز حركت وسكون است . ابن رشداندلسى گويد : طبيعت عبارت است از تغييرات چهارگانه : كون وفساد ونقل ونمو ، استحاله صورتى كه مبدأ آنحركات است . صدر المتألهين شيرازى طبيعت ساريه در اجسام را اساس حركت جوهريه دانسته . ابوعلى سيناگفته : طبيعت نيروئى است در اشياء كه بدون شعور وبطور يكنواخت فعل وانفعالات وآثارى از خود بروز مىدهد .در طب قديم طبيعت : حرارت وبرودت ويبوست ورطوبت تشخيص داده شده .ترتب مسبب بر سبب ومعلول بر علت نيز از اين باب است . آرى خداوند حكيم هر چيزى را كه در جهان اسبابآفريده طبيعتى خاص ونيز مجموعه عالم هستى را نظامى مرتبط ومنسجم داده ومزاجى كه اجزاء پراكنده را بهيكديگر ربط دهد : رويش رستنيها معلول رسيدن آب وموادى خاص از خاك به ريشه ومشروط به وجود هوا وفضاوتابش نور است ، حيات حيوانات به آب وغذا وهوا بستگى دارد ، جسم كثيف (داراى وزن) به سمت زير وشاخهدرخت بسوى بالا مايل است ، محيط گرم ، موجودات زنده خاصى ومنطقه سرد ، موجودات زنده ديگرى را در خودمى پروراند ; وبالاخره در هر چيزى نوعى يك نواختى وجود دارد .وچنانكه مى دانيم زيست ما به شناخت اين طبيعتها بستگى دارد وهر دانش سودمند زائيده آشنايى به اينطبيعتها است : ساختار مزاج انسان بايستى داراى طبيعتى خاص ويكنواخت باشد تا دانش پزشكى قوانين كليهپزشكى از آن بدست آورد ، واز آن سوى گياهان وديگر معادن شيميائى مى بايد طبيعت ويژه اى دارا باشند كه