ابن ابى طلحة ملقب به كبش الكتيبة ، نامش عبدالله بن عبدالعزّى بن عثمان بن عبدالدار بن قصىّ است . وىكسى است كه در جنگ بدر حامل يكى از سه رايت سپاه قريش بود ، وهمو است كه در جنگ احد حامل لوا بود وبهدست اميرالمؤمنين على (ع) به قتل رسيد . (حبيب السير)
طلحة
بن عبدالله بن خلف خزاعى ، طلحة الطلحات واز بخشندگان بنام عرب در دوران اسلام است . وى ازسخاوتمندان مشهور بصره در عصر خويش بوده ، در سمرقند چشمش نابينا شد واز طرف زياد بن مسلمه والىسيستان گرديد ودر آنجا بمرد ، وى به بنى اميه تمايلى داشت وآنها او را اكرام واحترام مى كردند .(اعلام زركلى)
طلحة
بن عبيدالله از اهل مكه واز قبيله قريش تيره تَيم ومردى شجاع وبا سخاوت وبخشش بود . وى از پيشگامان دراسلام بوده ودر آغاز هجرت به مدينه ، هجرت نمود ودر واقعه بدر حضور نداشت كه او وسعيد بن زيد به دستورپيغمبر (ص) جهت تحقيق وجستجو از قافله مكه به راه شام رفته بود .طلحه با عثمان شديداً مخالف بود ويكى از افراد مؤثر در قتل عثمان بود . ابن ابى الحديد نقل كردههنگامى كه عثمان در محاصره طلحه ويارانش بود على (ع) هر چند به طلحه اصرار نمود كه عثمان را آزاد كندنپذيرفت وگفت : تا گاهى كه افراد بنى اميه را مجازات نكند ممكن نيست دست از او برداريم . به همين دليلمروان حكم با آنكه در جنگ جمل جزء لشكريان عايشه و زير پرچم طلحه بود هنگامى كه جنگ شروع شد طلحه كنارعايشه ايستاده بود مروان او را هدف قرار داد وتيرى به سويش رها ساخت كه به زندگيش خاتمه داد . لذاوقتى عبدالملك مروان گفت : اگر نبود كه پدرم مروان گفته است كه من طلحه را كشته ام وانتقام خون عثمانرا گرفته ام يك تن از فرزندان طلحه را زنده نمى گذاشتم وهمه به خونخواهى عثمان مى كشتم .طلحه با وجود اينكه خود نخستين كسى بود كه با على (ع) بيعت نمود ولى پس از آنكه با عدالت ودادگرى آنحضرت رو به رو شد ودريافت كه وى در خلافت على ميدانى براى خودكامگى او و افرادى مانند او نيست ونمىتواند به اهداف پليد خويش نائل گردد او و زبير به بهانه عمره از اميرالمؤمنين (ع) اجازه گرفته رهسپارمكه شدند ودر آنجا به اتفاق عايشه مقدمات جنگ جمل را فراهم نمودند وسرانجام به بصره رفته آن واقعهشوم بپا كردند وهمه آنها مفتضح شدند وطلحه به دست يار خود مروان حكم به قتل رسيد .هنگامى كه آيه حرمت ازدواج زنان پيغمبر (ص) با ديگران بر آن حضرت نازل شد طلحه به خشم آمد وگفت : محمدزنان خود را بر ما حرام مى كند وخود با زنان ما ازدواج مى نمايد ؟ ! اگر او بميرد همانگونه كه او درخلخالهاى زنان ما دويده در خلخالهاى زنانش بدوم . (بحار: 17/27)نقل است كه روزى طلحه در حضور پيغمبر (ص) سخن از على به ميان آورد ، حضرت فرمود : مگر تو او را دوست دارى؟ گفت : آرى . فرمود : روزى عليه او خروج كنى وبا او بجنگى و تو درباره او متجاوز وستمكار باشى .(كنزالعمال:2/312)
طِلِسم
آنچه خيالهاى موسوم به شكل عجيب در نظر مى آورند ، ونيز شكلى وصورتى عجيب كه بر سر دفائن وخزائنتعبيه كنند .علم طلسمات ، دانشى است كه از آن چگونگى در آميختگى قواى فعاله عاليه به قواى منفعله سافله شناخته مىشود تا بوسيله آن فعل غريبى در عالم كون وفساد پديد آيد . (كشاف اصطلاحات الفنون)وحاجى خليفه ذيل عنوان «علم الطلسمات» آرد : طلسم به معنى گره لاينحل است وبرخى گفته اند اين كلمهمقلوب است واصل آن مسلط است زيرا طلسم از قهر وبسط است . وآن دانشى است كه از كيفيت تركيب قواى فعالهآسمانى با قواى منفعله زمينى در ازمنه مناسب بحث مى كند تا بدان خاصيت وتأثير مقصود را به دست آورندواين عمل به كمك بخورات مقوى جالب انجام مى يابد تا طلسم روحانى گردد ومنظور از آن پديد آوردن افعال