عبدالله ابن ثوب يا عبدالله ابن عوف از كبار تابعين است و به زمان رسول صلوات عليه در يمن اسلام آورده است. مولد او به سال (50) از هجرت و وفات وى به روزگار معاويه يا يزيد ابن معاويه در دريا و گور او نيز بدانجاست. گويند آنگاه كه اسود ابن قيس العنسى متنبى او را به دين خود خواند و او از گرويدن به وى سر باز زد فرمان كرد تا آتشى عظيم بيفروختند و او را در آتش افكندند و آتش او را آسيبى نكرد. پيروان اسود گفتند اين مرد اگر در بلاد تو زيد عقيده مردمان بر تو تباه كند و وى ابومسلم را نفى كرد و او به مدينة الرسول شد در اين وقت رسول (ص) رحلت كرده و خليفتى ابوبكر را بود او به مسجد درآمد و نزديك ستونى به نماز ايستاد عمر ابن الخطاب او را بديد و پرسيد مرد از كجاست گفت از يمن. گفت آن دشمن خدا آخر با آن دوست ما كه در آتش افكند و زيانى بدو نرسيد چه كرد گفت عبدالله ابن ثوب را گوئى گفت سوگند به خداى آيا تو خود او نيستى گفت هستم پس عمر ميان دو چشم ببوسيد و با خود نزد ابوبكر برد و ميان خويش و بوبكر بنشانيد و گفت سپاس خداى را كه مرا زنده داشت تا آن معجز كه با ابراهيم خليل رفت در يك تن از امت محمد مرا بنمود. علقمة ابن مرثد مىگفت زهد بهشت تن از تابعين منتهى گشت و يكى از آن هشت ابومسلم خولانى است. و صاحب حبيب السير در وقايع سال (61) آرد كه: هم در اين سال (احدى و ستين) ابومسلم عبدالله ابن ثوب الخولانى كه از جمله عبّاد و افاضل تابعين حضرت اميرالمؤمنين على(ع) بود از عالم فانى به رياض جاودانى انتقال كرد و از ابومسلم رضى الله عنه كرامات و خوارق عادات در سير السلف و بعض ديگر از كتب اهل علم و شرف، بسيار نقل شده است. (دهخدا از صفة الصفوة ج 4 و وفيات ج 1)
ابوالمعالى جوينى
عبدالملك بن عبدالله بن يوسف بن عبدالله بن محمد بن حيويّه . فقيه شافعى از مردم نيشابور . مولد او به سال 419 به نيشابور ووفات وى به سال 478 به همان شهر بود . او يكى از بزرگان مذهب شافعيه است . وى را اعلم متأخرين شمردهاند پدر ابوالمعالى از دانشمندان معروف عصر خويش است وابوالمعالى نخست به نيشابور نزد پدر علوم متداوله آموخت وپس از پدر مجلس درس او داشت وآنگاه به بغداد شد ودرك خدمت عدهاى از علماء كرد واز آنجا به حجاز رفت وچهار سال به مكه مجاور بود وچندى نيز در مدينه اقامت گزيد ودر اوايل دولت الب ارسلان به نيشابور بازگشت ونظام الملك وزير مدرسه نظاميه نيشابور را براى او ساخت واوقاف آن مدرسه به وى واگذاشت و او سى سال در نيشابور به تصنيف وتدريس گذرانيد ودر يكى از قراء نشابور درگذشت وجسد او را در خانه وى در شهر به خاك سپردند وپس از چند سال ديگر به كربلا نقل كردند .
ابوموسى اشعرى
عبدالله بن قيس از صحابه رسول الله . وى به سال هفتم يا نهم هجرت كه قدرت اسلام سرتاسر بلاد عربستان را گرفته بود وهيئتها از هر سوى به مدينه مىآمدند واسلام مىآوردند به اتفاق قبيله خود اشعريان به مدينه آمده تسليم اسلام شد ودر عهد رسول (ص) به حكومت زبيد وعدن وسواحل يمن منصوب گرديد ودر زمان عمر وعثمان هم به حكومت بصره وكوفه ويمن نامزد شد ودر دوران خلافت اميرالمؤمنين (ع) نيز از سوى آن حضرت زمامدار كوفه بود ولى با آن بزرگوار به شايستگى رفتار ننمود ودر پيشامد جنگ جمل مردم را از يارى آن حضرت باز مىداشت ودر قضيه تحكيم (به تحميل نااهلان سپاه عراق) از طرف حضرت به حكميت معين شد وبا عمرو عاص كه از سوى معاويه تعيين شده بود در دومة الجندل اجتماع نموده تا در زمينه فرو نشاندن آتش جنگ ورفع نزاع ومشاجره در امر خلافت مسئله را فيصله دهند وسرانجام بر اثر ضعف ايمانى كه به حضرت داشت از عمرو عاص فريب خورد ومورد لعن دائمى اميرالمؤمنين(ع) شد . در تاريخ آمده كه دورانى كه وى از سوى عمر والى بصره بود خوزستان واصفهان وبخش عمدهاى از بلاد ايران را فتح نمود . وى به سال 43 يا 44 يا 51 در مكه يا كوفه درگذشت . (بحار ودهخدا وشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد)