معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدالرزاق خود را از بالاخانه پايين انداخت. امير مسعود از عقب خود را بروى او افكند وبقتل رساند.

قتل وى بسال 738 ذى حجه اتفاق افتاد. (حبيب السير:3/357)

عبدالرزاق

ابن على بن الحسين لاهيجى گيلانى. به «لاهيجى» رجوع شود.

عبدالعزيز

بن مروان بن الحكم بن ابى العاص بن امية ، مكنى به ابواصبغ : امير مصر ، زادگاهش مدينه و به سال 65 هـ از

طرف پدرش والى مصر گرديد ، و در سال 70 بيمارى طاعون به مركز مصر افتاد كه وى از آنجا فرار كرد و به

حُلوان پناه جست ، موقعيت آنجا را پسنديد و به آبادانى آن همت گماشت ، مزارع درختان خرما و انگور

احداث نمود و سرانجام به سال 85 هـ در آنجا درگذشت و جسدش را به فُسطاط كه دو فرسنگى آنجا بود انتقال

دادند . وى مردى فراستمند و سياستمدار و دلير و بخشنده بود . وى پدر عمر بن عبدالعزيز است .

عبدالعزيز برخلاف اسلاف خود ، به اميرالمؤمنين على (ع) ارادتى بسزا داشت ، هرگاه نام آن حضرت مى شنيد

سر تعظيم فرود مى آورد ، به روزگارى كه سبّ على(ع) را فريضه حتمى مى دانستند فرزندش عمر از او سبب

پرسيد ، وى گفت : اى فرزندم ! اگر تودهمردم به فضائل على آگاه بودند آنچنان كه ما مى دانيم همه دست از

ما برمى داشتند و به فرزندان على روى مى آوردند . (اعلام زركلى و معجم البلدان و تاريخ الاسلام به قلم

دكتر حسن ابراهيم حسن)

عبدالعزيز

بن مهتدى بن محمد بن عبدالعزيز اشعرى قمى از اصحاب حضرت رضا (ع) ونماينده آن حضرت ومردى ثقه بوده

وكتابى در حديث داشته است. وى وجوهى از شيعه قم بخدمت حضرت رضا(ع) ارسال ميداشته ونامه او به آن حضرت

در اين باره وپاسخ حضرت بمضمون وصول وجه ودعاى آن حضرت درباره او در كتب رجال مسطور است. (جامع

الرواة)

عبدالعظيم

بن عبداللّه حسنى بن عبداللّه بن على بن حسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب (ع) مردى متقى و پارسا

وپرهيزكار واز اصحاب امام جواد(ع) وامام هادى (ع) واز روات موثق ومورد اعتماد نزد آن دو بزرگوار بوده

است. مرقد آن بزرگوار در شهر رى معروف است.

بزرگان اصحاب ، اين حديث را در باره او نقل كرده اند كه يكى از اهالى رى بنزد امام هادى (ع) رفت. حضرت

از او پرسيد كجا بودى؟ وى گفت: بزيارت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) رفته بودم. فرمود: اما اگر قبر

عبدالعظيم را كه در نزد خودتان ميباشد زيارت كرده بودى ثواب كسى داشتى كه قبر حسين (ع) را زيارت كرده

باشد.

عبدالعظيم گويد: بحضرت جواد (ع) عرض كردم يا ابن رسول اللّه مرا از پدران بزرگوارت حديثى افاضت فرما.

فرمود: تا گاهى كه مردم متفاوت باشند در خير وخوشى زندگى كنند وچون همه با هم يكسان گردند تباه شوند.

عرض كردم: بيش از اين بفرما. فرمود: پدرم از جدم از پدرانش از امير المؤمنين (ع) نقل كرد كه فرمود: اگر

بر اسرار يكدگر آگاه شويد جنازه يكديگر را دفن نخواهيد كرد. گفتم: بيش از اينم افادت فرما. فرمود:پدرم از جدم از پدرانش نقل نمود كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: چون نتوانيد باموال خود همه مردم را از

خود راضى كنيد به اخلاقتان با همه كس نيكى كنيد. عرض كردم: بازهم بيش از اينم افادت فرما وهمچنان از

آن حضرت حديث ميپرسيدم واو مرا حديث ميكرد.

داستان عرض عقايد خود بر امام هادى(ع) معروف است. به عقايد در اين كتاب رجوع شود.

نجاشى در رجال خود آورده كه حسين بن عبداللّه از جعفر بن محمد از على بن حسين سعدآبادى از برقى روايت

كرده كه حضرت عبدالعظيم در حالى كه از حكومت عصر خويش فرارى بود به رى آمد ودر ميان زيرزمينى خانه

مردى از شيعه در كوى موالى سكونت گزيد ودر همان جا بعبادت مشغول بود: روزها روزه ميداشت وشبها بنماز

ميايستاد وگاهى به پنهانى قبرى را كه اكنون در برابر قبر آن بزرگوار ميباشد زيارت مينمود وميگفت: او

مردى از فرزندان امام موسى بن جعفر (ع) ميباشد.

رفته رفته خبر ورود آن جناب به رى بگوش تك تك شيعه آن ديار رسيد تا اينكه شيعه او را شناختند. اتفاقاً

/ 2570