جِ فرعون لقب سلاطين مصر باستان. فراعنه مصر بيست و شش سلسله بوده اند و تاريخشان تقريبا سه هزار سال مى شود، پايتخت مصر گاهى «مِنفيس» و زمانى «تب» بوده است; قدرت و عمران اين مملكت در زمان سلطنت توتميس سوم و رامسس دوم كه از فراعنه تب بودند به اعلى درجه رسيد; از آن پس مدتى متمادى دچار انحطاط شد تا عاقبت به همت فراعنه سائيس باز در سده هفتم ق.م قوامى گرفت، لكن در سال 525 ق.م به ضربت ايرانيان از پاى درآمد.اساس تاريخ مصر بر تأثير نيرومند نيل قرار گرفته است. مردم مصر كه به صورت قبايلى صحرا گرد بدين سرزمين قدم گذاشتند ناچار گرديدند كه در برابر طغيان اين رود به دستيارى همديگر به دفاع برخيزند ومنزل هاى خود را پهلوى هم روى بلنديها بسازند و بندهاى متعدد ببندند. به اين ترتيب به كشت و زرع زمين و زندگى اجتماعى و اطاعت از سرپرست عادت كردند و خاك مصر به چندين امارت منقسم گرديد. مردم مصر به اسلاف خود مى باليدند و مدعى بودند كه اين ممالك را در بدو امر خداوندان اداره مى كرده اند. سرانجام امارتهاى مزبور همه در تحت لواى دو دولت درآمد: در شمال، مصر سفلى كه پادشاه آن كلاهى سرخ رنگ، خوابيده و از عقب برگشته بر سر داشت ودر جنوب مصر عليا كه پادشاهش كلاهى بلند و سفيد به سر مى گذاشت.سلاطين مصر عليا به كرات با رقبا جنگيدند تا ايشان را به زير اطاعت خويش آوردند و مالك الرقاب تمام مصر گرديدند و از آن پس به نام فرعون شناخته شدند، فراعنه مصر تاج مخصوصى مركب از كلاه سرخ مصر سفلى و كلاه سفيد مصر عليا بر سر گذاشتند تا علامتى از اجتماع دو دولت باشد.نخستين فرعون مصر منس نام داشت كه شهريار تى نيس يا مصر عليا بود. تاريخ اين رخدادهاى كهن را كسى به تحقيق نمى داند. مردم مصر در حدود چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح مدنيتى داشته اند، خطى اختراع كرده بودند و تقويم داشتند. سلطنت منس را مى توان به احتمال در حوالى سال 3300 ق.م دانست.از عهد منس كه بانى سلسله اول بود متناوباً 26 سلسله در مصر سلطنت كرده اند. تاريخ ادوار فراعنه را مى توان به چهار دوره اصلى تقسيم نمود. دولت قديم به دوره اى اطلاق مى شود كه در طى آن شهر منفيس واقع در مصر سفلى مركز دولت مصر بوده. مشهورترين سلاطين اين دوره كئوپس و كفرن و مى كرينوس مى باشند كه اهرام سه گانه مصر را بنا كرده اند.دولت قديم جاى خود را به دولت ميانه (وسطى) داد در اين دوره شاهين فرعونى منفيس را ترك گفته بر كنگره تب (مصر عليا) قرار گرفت. اين دولت پس از پانصد سال آبادى و اعتبار در نتيجه هجوم هيكسس ها كه از آسيا آمده و چادرنشينانى غارتگر بودند از هم پاشيد (در حدود 1700 ق.م) طولى نكشيد كه مصر از تحت سلطه هيكسس ها به در آمد و دوباره تب پايتخت گرديد. فراعنه اين دوره در جنگاورى و كشور گشايى بر همه پيشى داشته اند و مصر را به منتهاى شوكت خود رسانيده اند. مشهورتر از همه آنها توتمس سوم و رامسس دوم بوده اند. در دوره بعد به مناسبت جنگهاى داخلى و هجومهاى متوالى دولت مصر دچار تجزيه شد. فراعنه سلسله بيست و ششم كه در سائيس سلطنت كردند اقتدار آنها را باز گرداندند ولى خيلى دير بود و غلبه ايرانيان در 525 ق.م يكسره به استقلال مصر خاتمه بخشيد.منس و ديگر فراعنه دو سلسله اول مقر سلطنتشان تى نيس واقع در نزديكى آبيدوس (مصر عليا) بود. ولى از سلسله سوم به بعد تاج و تخت سلاطين به مصر سفلى كه از حيث تمول و عمران بر نواحى ديگر رجحان داشت منتقل گرديد و منفيس پايتخت شد. منفيس در ساحل چپ نيل و تقريباً در جنوب قاهره و كنار دلتا قرار داشت وبناى استوارى موسوم به ديوار سفيد كه مى گفتند به فرمان منس ساخته شده، بر آن مشرف بود. ساختمان سد بزرگى را هم كه شهر را از طغيان نيل حفظ مى كرد به منس نسبت داده اند. اين سد هنوز برجاست ولى از خود شهر منفيس كه روزى از بزرگترين ومشهورترين بلاد جهان شمرده مى شد حتى ويرانه اى بر جاى نمانده است.در منفيس جشن هاى بزرگ مذهبى بسيار مى گرفتند وجمع كثيرى از اطراف و اكناف مصر براى اين جشن ها بدان شهر مى آمدند. معتبرترين اين جشن ها به افتخار گاوپيشانى سپيد، آپى، گرفته مى شد. كاهنان در محوطه اى