سرگين شكنبه. ج: فُروث. (وانّ لكم فى الانعام لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث ودم لبناً خالصاً...)همانا شما را در مورد چهار پايان درس عبرتى است كه ما از ميان سرگين وخون شيرى ناب وگوارا به شما مينوشانيم. (نحل: 66)
فَرج
شكافتن. (واذا السماء فُرِجَت): چون آسمان شكافته گردد. (مرسلات: 9) اميرالمؤمنين (ع) در دستور به كاتب خود: عبيدالله بن ابى رافع: «الق دواتك واطل جلفة قلمك وفرّج بين السطور...»: مركّب دواتت را ليقه بكن ونوك قلمت را طولانى كن وميان سطرها گشاده دار. (نهج: حكمت 315)
فَرج
شكاف. شرمگاه پيشين آدمى. ج: فروج. نزد فقها و نيز در زبان قرآن: اعمّ از پس وپيش آدمى است. بيرجندى گفته: مراد به فرج در آداب غسل، پيش و پس زن و مرد است، هر چند در لغت اختصاص به پيش يافته است. (كشّاف اصطلاحات الفنون) (ومريم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا): وياد آر حال مريم دختر عمران را كه رحمش را پاكيزه داشت پس از روح خويش در آن دميديم... (تحريم: 12) (والذين هم لفروجهم حافظون). (مؤمنون: 5) مرحوم طبرسى ذيل اين آيه از قول ليث، لغوى معروف گفته: فرج اسم است براى همه شرمگاههاى آدمى از مرد و