جِ آخَر به معنى ديگران . (ان يشأ يذهبكم ايها الناس ويأت بآخرين) ; اى مردم اگر خدا بخواهد شما را ازبين مىبرد و ديگران را (به جاى شما) مىآورد . (نساء:131) از سخنان اميرالمؤمنين (ع) : «فانها كانت اثرة ،شحّت عليها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرين» خلافت (پس از رحلت پيغمبر) مورد نزاع قرار گرفت و هر كسىآن را براى خود خواست ، گروهى جهت به دست آوردن آن سخت حريص بودند و ديگران (خود حضرت) سخاوت منشانه ازآن صرف نظر كردند . (نهج : خطبه 162)
آخِرين
به وزن عربى : جِ آخِر . (فجعلناهم سلفا ومثلا للآخِرين) ; پس آنها (فرعون و قومش) را مايه عبرت پسينيانقرار داديم . (زخرف:56) از سخنان اميرالمؤمنين (ع) : «وذلك يوم يجمع الله فيه الاولين والآخرين لنقاشالحساب وجزاء الاعمال ...» و آن روزى است كه خداوند ، پيشينيان و پسينيان را در آن گرد مىآورد براىرسيدگى به حساب دقيق و رسيدن به پاداش كردارشان ... (نهج : خطبه 102) به تركيب فارسى به معنى پسين وواپسين . آخِرين آيهاى كه بر پيغمبر اسلام نازل شد : (واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله) . (بقرة:281) و اينمنافات ندارد با اين كه آخرين سوره ، سوره ديگر باشد ، چه ملاك سوره آغاز آن است گرچه آياتى از آن پساز نزول سوره ديگر فرود آيد ، و در تنظيم ضميمه سوره قبل شود . آخرين سوره قرآن : به قولى مائده و بهنقلى توبه ، و مشهورترين قول سوره نصر است . آخرين پيامبر : محمد بن عبدالله(ص) . آخرين وصى پيامبران :على بن ابى طالب (ع) . آخرين امام معصوم منصوب من الله : حضرت مهدى منتظر (عج) فرزند امام حسن عسكرى (ع) .آخرين كتاب آسمانى : قرآن . آخرين سخنرانى پيغمبر اسلام كه در جمع ايراد نمود : سدير صيرفى گويد : ازامام صادق (ع) شنيدم فرمود : پيغمبر (ص) در حالى كه از نظر جسمى در سلامت كامل بسر مىبرد ناگهان جبرئيلبر آن حضرت نازل شد ، پيغمبر منادى را فرمود نداى اجتماع دهد و همه را به مسجد بخواند ، مهاجر و انصاررا فرمود با سلاح حضور يابند ، چون همه گرد آمدند حضرت به منبر رفت و ابتدا خبر فرا رسيدن اجل خويش رابه مردم اعلام داشت و سپس فرمود : «اذكّر الله الوالى من بعدى على امتى ، ان يرحم على جماعة المسلمينفاجلّ كبيرهم ورحم ضعيفهم ووقر عالمهم ولم يضربهم فيذلهم ولم يفقرهم فيكفرهم ، ولم يغلق بابه دونهمفياكل قويهم ضعيفهم ، ولم يجمّرهم فى ثغورهم فيقطع نسل امتى» . ثم قال (ص) : «قد بلّغت ونصحت ،فاشهدوا» . سپس امام صادق (ع) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه آن حضرت بر منبر ايراد فرمود . آخرين سخندوزخيان : (فانا ظالمون).
آخوند
واژهاى متداول در ايران ، به معنى دانشمند ، پيشواى دينى و معلم علوم شرعيه ، و گويند : از عهدتيموريان در اين كشور رايج شده . مأخذ و منشأ اشتقاق اين كلمه به وضوح روشن نيست : مرحوم دهخدا احتمالداده كه مخفف آغا و خوند (به معنى خداوندگار) باشد ، مانند ميرخواند و خواندمير . بعضى آن را تحريفى ازآرخون يا آرگون يونانى كه در آنجا عنوان روحانيون مسيحى است دانستهاند . برخى آن را مركب از «آ» (مخففآقا) و «خواند»(فعل خواندن) پنداشتهاند . (لغتنامه دهخدا و دائرة المعارف اسلامى)
آخوند خراسانى
ملا محمد كاظم (مشهد 1255 ق ـ نجف 1329 ق) فقيه و اصولى بزرگ ، از مراجع تقليد و از بنيانگذاران انقلابمشروطيت ايران . پدرش ملاحسن اهل هرات بود كه در مشهد مىزيست . مقدمات علوم را در مشهد آموخت و از آنجابه سبزوار رفت و مدتى كوتاه در حوزه درس معقول حاج ملاهادى سبزوارى حاضر گشت ، سپس به تهران آمد و نزدميرزا ابوالحسن جلوه و ديگران حكمت و فلسفه خواند . در 1278 تهران را به قصد نجف ترك گفت و به حوزه درسشيخ مرتضى انصارى پيوست . مدتى نيز در درس شيخ راضى و سيد مهدى قزوينى و عارف ربانى سيد على شوشترىحاضر شد. پس از وفات شيخ انصارى (1281 ق) به خدمت ميرزاى شيرازى پيوست و از شاگردان خاص او گرديد . پس ازآنكه ميرزا در 1291 نجف را به قصد سامرا ترك گفت ، آخوند نيز به احترام استاد خود به سامرا رفت و چندى درآنجا ماند ، تا به فرمان ميرزا دوباره به نجف بازگشت و حوزه درس دائر نمود . آخوند خراسانى بىگمان يكىاز بزرگترين مدرّسان علم اصول در تاريخ اسلام است . بيش از چهل سال تدريس كرد. سبك تدريس ، حسن بيان ،شيوايى تقرير و سرعت انتقال او بىنظير بود . در حوزه درسش بيش از هزار طلبه كه در آن ميان صد مجتهد