جِ قبر. گورها. (ان الله يُسمِعُ من يشاء و ما انت بِمُسمِع من فى القبور): خداوند است كه هر كه را بخواهد مى شنواند و تو (اى پيغمبر) هرگز نتوانى كسانى را كه در گورها هستند (يعنى در از دست دادن شخصيت، به مردگان مى مانند) بشنوانى. (فاطر: 22)
قَبول
پذيرفتن. پذيرائى. گرفتن. (فتقبّلها ربّها بقبول حسن): پس خدايش وى را به نيكى پذيرفت. (آل عمران:37)
قبولى عمل
پذيرش خداوند طاعت بنده را آنچنان كه مستوجب پاداش و ثواب گردد. (انما يتقبّل الله من المتقين) خداوند عمل را تنها از پرهيزكاران قبول مى كند. (مائده: 27) امام صادق (ع) فرمود: نه به خدا سوگند هيچ طاعت كه در حال اصرار و ادامه گناهى از گناهان انجام شود قبول نگردد. و فرمود: خداوند از هيچ مسلمان عملى را نپذيرد كه در آن حال در باره مسلمان ديگر نيت سوئى به دل داشته باشد. (كافى: 2/ 288 ـ 361) اميرالمؤمنين (ع): «كونوا على قبول العمل اشدّ عنايةً منكم على العمل»: شما به مقبول بودن عمل بيشتر توجه كنيد تا به انجام دادن عمل. (بحار: 70/312)
قَبولى نماز
از امام صادق (ع) نقل شده كه خداوند مى فرمايد: نماز را تنها از آن كس قبول مى كنم كه در برابر عظمتم خاضع بوده و به خاطر من خود را از هوس رانى باز دارد و روز خود را به ياد من بگذراند و بر آفريده هايم تكبر نورزد و گرسنه را طعام دهد و برهنه را بپوشاند و بر مصيبت زدگان رحم آرد و غريبان را پناه دهد، چنين كسى است كه نورش بسان خورشيد بدرخشد، در تاريكى نورش دهم و در نادانى او را دانش عطا كنم، به عزتم وى را نگهبان باشم وبه ملائكه ام حراستش كنم، چون مرا بخواند پاسخش دهم، مقام و منزلتش به نزد من به باغهاى فردوس ماند كه ميوه اش نخشكد و خزان او را تهديد نكند.امام صادق (ع) فرمود: هر كه بخواهد بداند آيا نمازش مقبول درگاه خداوند شده يا نه؟ ببيند تا چه حدى نمازش او را از كار زشت و رفتار ناشايست باز داشته است كه به همان اندازه نمازش مقبول است.نيز از آن حضرت است كه: چون بنده به نماز بايستد و توجهش در نماز به خدا باشد خدا نيز به وى توجه كند، و چون توجهش به جاى ديگر و چيز ديگر بود خداوند روى از او برگرداند، و از نماز بنده به حساب (خدا) نيايد مگر آنچه به قلبش به خدا توجه داشته باشد. (بحار: 69 و 16 و 84)
قِبَة
پنير مايه و شيردان گوسفند كه كلان بود، ج: قِبات.
قُبَّة
برآمدگى هر چيز. بارگاه. هر بناى بلند و گرد. بناء، خواه از خشت و سنگ يا خيمه. ج: قُباب و قُبَب. عن جابر بن عبدالله: «كان رسول الله (ص) فى قبّة من ادم، وقد رأيت بلالاً الحبشى و قد خرج من عنده و معه فضل وضوء رسول الله (ص) فابتدره الناس...»: جابر گويد: رسول خدا (ص) در ميان خيمه اى از پوست نشسته بود، بلال حبشى را ديدم كه از نزد آن حضرت بيرون آمد در حالى كه آب باقى مانده از وضوى پيغمبر (ص) را در دست داشت و مردمان در تبرّك به آن آب مبادرت مى جستند... (بحار: 17/33)