قَدّ
پاره كردن از طول، چنان كه قطّ پاره كردن است از عرض. در حديث على (ع) آمده: «كان اذا تطاول قدّ، و اذا تقاصر قطّ». (ابن اثير) (واستبقا الباب و قدت قميصه من دُبُر...): و هر دو (يوسف و همسر عزيز) به جانب در شتافتند، وآن زن پيراهن يوسف را از پشت وبه طول پاره كرد... (يوسف: 25)قِداح
جِ قَدَح. جِ قِدح، به معنى تير تمام ناتراشيده و پرو پيكان نانهاده.قَدّاح
كاسه گر; سنگ يا چوب آتش زنه; سازنده تير قمار; گل گياهان پيش از آن كه بشكفند; اطراف گياه تازه.قَدّاح
سعيد بن سالم مكّى، شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده است. مدح و ذمّى درباره اش نيامده.(تنقيح المقال)قَدّاح
عبدالله بن ميمون الاسود، از ياران امام صادق (ع). ابن نديم گفته: وى از فقهاء شيعه بوده است. نجاشى گفته: عبدالله بن ميمون بن الاسود قداح مولى بنى مخزوم، تير تراش، پدرش از امام باقر و امام صادق (ع) و خودش از امام صادق (ع) روايت مى كرده، وى مردى ثقة بوده، او را كتابهائى است از جمله: كتاب مبعث النبىّ و اخباره. كتاب صفة الجنة و النار... (تنقيح المقال)قُداس
الشرف المنيع الضخم، استوار و ستبر از شرف. (منتهى الارب) سنگ كه در حوض شتران اندازند و آب را در آن اندازه نموده بخش نمايند.قُدام
ديرينه.قدّام
(به فتح يا ضمّ قاف): پيش، خلاف وراء. عن ابى عبدالله (ع) فى حديث: «وياكل كلّ انسان مما يليه و لا يتناول من قدّام الآخر شيئاً». (وسائل: 24/369)قُدامة
ابن جعفر مكنى به ابوالفرج كاتب بغدادى به گفته ياقوت نصرانى بود و به دست المكتفى بالله اسلام آورد.وى يكى از فصحاء و بلغاء و فلاسفه و در علم منطق زبانزد دانشمندان بود. ابوالفرج بن جوزى مرگ او را به سال 337 هـ ق نوشته و صاحب ديوان الاسلام تأليفات ذيل را براى او ذكر كرده است:1 ـ كتاب الخراج. اين كتاب در ليدن به سال 1892 م چاپ شده است.2 ـ نقد الشعر. اين كتاب مشتمل بر بيست باب است از قبيل تشبيه و مبالغه و طباق و جناس. اين كتاب در آستانه به سال 1302 ق در 89 صفحه به چاپ رسيده است. (معجم المطبوعات:2 ستون 1494 و 1495) قدامة بن جعفر بغدادى از نويسندگان متقدم و بلغا وفصحائى است كه در منطق و فلسفه استاد بوده است. وى در روزگار مكتفى بالله خليفه مى زيست وبدست وى اسلام آورد ودر بغداد به سال 310 هـ ق = 922 م وفات كرد تأليفاتى دارد، از جمله:1ـ السياسته.2 ـ البلدان.3 ـ زهر الربيع در اخبار و تاريخ.4 ـ نزهة القلوب. (اعلام زركلى: 2/ 792)