معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هندسه (سنجش ابعاد) و قرار دادن حدود و مرزهاى اشياء از بقاء (و مدت آنها). و فناء (سررسيد و پايان مدت آنها) (مجمع البحرين) از حضرت رسول (ص) رسيده كه ايمان به قدر ملاك تنظيم يكتاپرستى است. و فرمود: ايمان به قدر غم و اندوه را از ميان مى برد. و فرمود: قدر راز پروردگار است، هر آنكس به مقدرات خداوند ايمان نياورد خواه مقدرات خير و خواه مقدرات شر من از او بيزارم.

در حديث ديگر فرمود: خداوند خلايق را بيافريد سپس مدت بقاء و اعمال (نه از جنبه گزينش و اراده بلكه از جهت نتيجه عمل) و روزيهاشان را (به قلم تقدير) نوشت. نيز از آن حضرت آمده كه خداوند اندازه ها را پنجاه هزار سال پيش از آفرينش آسمانها و زمين نوشته است.

و نيز فرمود: چون خدا بخواهد قضا و قدر خويش را به انجام رساند خرد را از خردمندان بستاند و پس از انجام كار عقلشان را به آنها برگرداند (كنزالعمال: 1/106). و فرمود: هميشه در كارهاى سودمند پرتلاش باش و از خدا يارى بجوى و تنبل مباش و اگر پيش آمدى به تو دست داد مگو اگر چنين مى كردم چنان مى شد بلكه بگو:آن به تقدير خدا بوده و خدا هر كارى كه بخواهد مى كند كه «اگر» راهگشاى شيطان است (كنزالعمال: 1/115).

از اميرالمؤمنين (ع) درباره قدر سؤال شد فرمود: راهى است تاريك آن را مپوئيد و دريائى است ژرف در آن فرو نرويد و راز خداوند است در كشف آن خود را به تعب ميفكنيد. (بحار: 1/210) در حديث آمده كه اميرالمؤمنين (ع) كنار ديوارى نشسته بود دريافت كه ديوار در حال فرو ريختن است، از آنجا برخاست و به جاى ديگر نشست. به حضرت عرض شد: آيا از قضاى خدا مى گريزى؟ فرمود: از قضاى خدا به سوى قدرش مى گريزم (زيرا مقدر چنين است كه اگر ديوارى اين گونه بر كسى فرو افتد آسيب رساند و اين را بشر به عقل خويش درك مى كند پس از نتيجه آخر آن كه هلاكت است و همان قضا مى باشد به قدر كه اندازه مقدر است مى گريزم).

از سخنان آن حضرت است كه تقدير خدا بر پيش بينى و اندازه گيرى بشر غالب است آنچنان كه (بسا) شكست كارها در تدبير باشد. (بحار: 5/ 97 ـ 126) مردى به نزد اميرالمؤمنين (ع) آمد و عرض كرد: مرا از حقيقت «قدر» آگاه ساز. فرمود: راهى است تاريك، در انديشه پيمايش آن مباش. وى ـ سؤال خويش را تكرار نمود و ـ گفت: مرا از «قدر» خبر ده. فرمود: دريائى ژرف است، در آن غوطه مخور. وى ـ مجددا همان سؤال را تكرار نمود و ـ گفت: قدر را برايم بيان دار. حضرت فرمود:راز خداوند است كه بر تو پنهان مانده، آن را مكاو. وى ـ از پاى ننشست و سؤال خويش را اعاده نمود و ـ گفت: قدر را برايم توصيف نما. حضرت فرمود: اى سؤال كننده ! آيا خداوند بدان هدف كه خود مى خواسته ترا آفريده يا بدان هدف كه تو خواهان آن بوده اى؟ وى گفت: بدان هدف كه خود او منظور داشته. فرمود: پس ترا بدان جهت به كار مى گيرد كه خود مى خواهد. (تاريخ الخلفاء سيوطى:200)

قِدر

ديگ. ج: قدور. مؤنث است و گاه مذكر آيد. (يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل وجفان كالجواب وقدور راسيات...): آن ديوان براى او (حضرت سليمان) هر چه مى خواست از كاخ و عمارت و معابد عالى و ظروف بزرگ مانند حوضها و ديگهاى عظيم كه بر زمين كار گذاشته شده بودند همه را مى ساختند... (سبأ: 13) عن ابى عبدالله (ع): «كان على بن الحسين (ع) اذا كان اليوم الذى يصوم فيه يامر بشاة فتذبح و تقطع اعضاؤه وتطبخ، و اذا كان عند المساء اكبّ على القدور حتى يجد ريح المرق و هو صائمٌ، ثم يقول: هات القصاع، اغرفوا لآل فلان و اغرفوا لآل فلان، حتى يأتى على آخر القدور، ثم يؤتى بخبز و تمر، فيكون ذلك عشاءه»:امام صادق (ع) فرمود: روزى كه امام سجّاد (ع) روزه مى گرفت دستور مى داد گوسفندى را ذبح مى نمودند و آن را قطعه قطعه مى كردند و مى پختند، نزديكهاى غروب كه مى شد سر خود را بر روى ديگها مى گرفت آنچنان كه در حال روزه بوى آن خورش را استشمام مى نمود، آنگاه مى فرمود: كاسه هاى بزرگ را بياوريد، وبراى فلان خانواده و فلان خانواده از اين خورش پر كنيد، تا همه محتويات ديگها به آخر مى رسيد، آنگاه نان و خرمائى حاضر مى نمودند و شام حضرت همان بود. (بحار: 96/317)

قدر خود دانستن

به اندازه خويش آگاه بودن و در معاشرت با ديگران اندازه خود را رعايت نمودن و از حد خود تجاوز نكردن و

/ 2570