فرقه اى كه قائل به قدرت انسان در اعمال خود شدند و گويند خداوند اختيار كارهاى بشر را به خود او محول كرده و حتى در اسباب كار يا ايجاد انگيزه در مختار تصرفى ندارد. در برابر جبريه كه همه كارهاى بشر را به جبر خدا دانند و بشر را آلت صرف پندارند و در برابر اماميه كه به امر بين امرين قائلند. به «جبر» و «اختيار» و «مفوضه» رجوع شود.اين مسلك در زمان بنى اميه رواج يافت و گويند معاويه بن يزيد و يزيد بن وليد بدين مذهب گرويدند. همين مذهب راهگشاه معتزله گشت و مسلك تفويض را بر اين بنا نهادند.شخصى به امام صادق (ع) گفت: خانواده اى دارم كه قدرى مذهبند. حضرت فرمود: به خانواده ات بگو: آيا مى توانى خاطره هاى تلخ زندگى را به ياد نياورى و خاطرات شيرين زندگى را فراموش نكنى؟! اگر گفت نه، معلوم مى شود از عقيده اش دست كشيده و اگر گفت آرى، با وى سخن مگو كه وى مدعى خدائى است.روزى اميرالمؤمنين (ع) در كوفه بر جمعى عبور داشت كه درباره قدر بحث مى كردند، حضرت به سخنگوى آنها گفت: آيا قدرت تو به خدا مى باشد (به هر كارى كه قدرت دارى آن خدا است كه به تو قدرت مى دهد) يا با خدا است (كه تو و خدا در قدرت بر كار شريكيد) يا بدون خدا (كه خود به تنهائى بر كار قدرت دارى)؟ وى ندانست چه پاسخ گويد. حضرت فرمود: اگر بگوئى قدرتت به خدا مى باشد و هنگام انجام كار خدا است كه به تو قدرت مى دهد پس چيزى به تو واگذار نشده; و اگر بگوئى به همراه خدا مى توانى پس تو خود را شريك خدا دانسته اى; و اگر بگوئى خود به تنهائى بر آن كار توان دارى پس تو خود را خدا مى دانى. وى گفت: نه يا اميرالمؤمنين بلكه من به سبب خدا مى توانم. فرمود: اگر جز اين گفته بودى گردنت مى زدم. (بحار: 5/ 39 ـ 61)
قُدس
پاكى. قُدُس نيز بدين معنى است. و از اين است روح القدس (به اين واژه رجوع شود) و حظيرة القدس يعنى بهشت. قدس: عالم مجردات.
قُدسى
منسوب به قدس. فرشته. روحانى. صالح و نيكوكار. حديث قدسى: سخن خداوند جز از راه قرآن. به «حديث» رجوع شود.
قَدع
بازداشتن. اميرالمؤمنين (ع) در بيان فوائد عبادات: «انظروا الى ما فى هذه الافعال من قمع نواجم