معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اول قطرة من دم القتيل المؤمن، فانّ ابواب السماء تفتح عند هذه الاشياء»: در سه وقت حاجات خويش را از خدا بخواهيد: هنگام وزيدن بادها، و موقعى كه سايه ها (به سمت مشرق) برمى گردند، و گاه نزول باران، و گاهى كه اولين قطره خون از بدن شهيد بيرون آيد. (وسائل: 7/64) و نيز از آن حضرت است: «اذا جار الحكّام فى القضاء امسك القطر من السماء»: گاهى كه قاضيان برخلاف شريعت وبه ستم قضاوت كنند باران از آسمان باز گرفته شود. (وسائل: 8/13)

قِطر

مِس. مس مذاب. نحاس. (و ارسلنا له عين القطر): معدن مس را براى او (حضرت سليمان) روان ساختيم. (سبأ:12)

قُطر

كرانه. ناحيه و جانب. اقليم. ج: اَقطار. (يا معشر الجنّ و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض فانفذوا لا تنفذون الاّ بسلطان): اى گروه جن و انس! اگر بتوانيد در نواحى آسمانها و زمين نفوذ كنيد (به در آئيد): نفوذ كنيد، ولى جز به توانى (خاصّ) نتوانيد نفوذ كرد. (رحمن:33)

قطران

(به فتح قاف و كسر طاء و به فتح قاف و سكون طاء و به كسر قاف و سكون طاء) :مايعى سيّال و سياه رنگ و بد بوى كه به بدن شتران گر كشند. (سرابيلهم من قطران و تغشى وجوههم النار):شلوارهاشان (مجرمين) از قطران و چهره هاشان را آتش فرا گرفته باشد. (ابراهيم:50) رسول الله (ص): «انّ النائحة اذا لم تتب قبل موتها تقوم يوم القيامة و عليها سربال من قطران و درع من جَرَب»: اگر زن نوحه خوان پيش از مرگش توبه نكند، روز قيامت در حالى از قبرش برخيزد كه شلوارى از قطران و زرهى از گرى (بيمارى پوستى معروف) به تن داشته باشد. (وسائل: 17/128)

قُطرُب

دزد ماهر در دزدى. موش. گرگ موى ريخته. جانور شب درخش. سگ كوچك.

قُطرُب

محمد بن مستنير بن احمد بصرى نحوى از مشاهير دانشمندان ادب و نحو و لغت است. وى ادب را از سيبويه آموخته. او را بدين سبب قطرب خوانند كه هر بامداد بر سيبويه وارد مى شد و هرگاه سيبويه درب خانه را مى گشود وى را پشت در مى ديد و از اين رو به وى گفت: «ما انت الاّ قطرب ليلة» زيرا قطرب جانورى را گويند كه هنگام شب مى درخشد. او را است: الاصوات، الاضداد، اعراب القرآن، غريب الحديث. وى به سال 206 در بغداد درگذشت.

قَطرَة

يكى قطر. يك چكه. پاره اى آب كه از جائى چكد.

اميرالمؤمنين (ع): «و يعلم (الله) مسقط القطرة و مقرّها، و مسحب الذرة و مجرّها، وما يكفى البعوضة من قوتها» (نهج: خطبه 182). وعنه عليه السلام: «يانوف، انه ليس من قطرة قطرت من عين رجل من خشية الله الاّ اطفأت بحارا من النيران». (بحار: 41/22)

قَطع

بريدن. جزم كردن. جازم شدن به چيزى. قطع يكى از مباحث عقلى اصول فقه است كه از زمان مرحوم شيخ انصارى به بعد بحث در آن گسترش ويژه اى پيدا كرد. شيخ در كتاب فرائد الاصول گويد: بدان كه چون مكلف به حكم شرعى توجه كرد يا او را درباره آن حكم، قطع يعنى علم و يقين دست مى دهد يا ظنّ يا شكّ. آنگاه هر يك از اين سه قسم را مبدء يك نوع از احكام شرعيه قرار مى دهد.

/ 2570