معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كَنَع

خشك گرديدن و در هم كشيده شدن انگشتان.

كَنعان

نام شهرى كه مسكن يعقوب و مولد يوسف بوده در سرزمين شام بين حماة و لبنان و درياى مديترانه. نام پسر نوح كه مورد لعن قرار گرفت بر اثر نافرمانى پدر. نام چهارمين پسر حام بن نوح.

كَنعَت

نوعى از ماهى دريائى كه در جنوب ايران آن را ماهى شير يا شير ماهى مى نامند به ظاهر فاقد پولك مى نمايد ولى چون به دقت بنگرى در بيخ دم و زير گوشهايش مقدارى پولك ريز وجود دارد، و به همين سبب از نظر شيعه حلال گوشت به شمار مى رود.

شيخ طوسى به اسناد خود از حسين بن سعيد و او از محمد بن يحيى و او از حمّاد بن عثمان روايت كرده كه گفت:از امام صادق (ع) پرسيدم: كدام نوع ماهى را شرعا مى توان خورد؟ فرمود: آن ماهى كه داراى پولك باشد.

گفتم: در باره كنعت چه مى فرمائيد؟ فرمود: خوردنش ايرادى ندارد. گفتم: آن پولك ندارد. فرمود: آرى، پولك دارد ولى آن ماهى بد خُلقى است كه خود را به هر چيزى مى مالد (و از اين رو پولكهايش مى ريزد) و اگر در بيخ دم اين حيوان بنگرى پولكهائى را خواهى ديد. (وسائل: 24/137)

كَنَف

ريسمانى كه از پوست كتان بافند. معرّب آن قِنَّب است.

كَنَف

كرانه و جانب. حفظ. پناه. گويند: انت فى كنف الله، يعنى در پناه و حفظ خدا. ج: اَكناف. علىّ (ع): «ما اجرأك على معصيته و انت فى كنف ستره مقيم»: چه گستاخى به نافرمانى خداوند، در صورتى كه تو پيوسته در پناه لطف او زندگى مى كنى؟! (نهج: خطبه 223)

كَنف

دست بر سر پيمانه نهادن، وقت پيمودن، تا بگيرد گندم و جز آن (منتهى الارب). حفظ نمودن. علىّ (ع): «وقد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة، وضعنى فى حجره و انا وليد يضمنى الى صدره و يكنفنى فى فراشه»: شما به خوبى موقعيت مرا از نظر خويشاوندى نزديك و مقام و منزلت ويژه نسبت به رسول خدا (ص) مى دانيد، او مرا در دامان خويش پرورش داد: به دورانى كه من كودك بودم، مرا به آغوش خويش مى فشرد و در بستر خود مرا در پناه و حفاظت خويش مى داشت. (نهج: خطبه 192)

كِنف

ظرف. وِعاء. توشه دان شبان.

كُنُف

جِ كَنيف، به معنى مجمع قاذورات. عن ابى جعفر (ع): «اذا قام القائم (ع) سار الى الكوفة و هدم بها اربعة مساجد... و ابطل الكنف و الميازيب الى الطرقات...». (وسائل:25/436)

كُنگَرَه

بلنديهاى هر چيز را گويند عموما و آنچه بر سر حصار و ديوار و قلعه سازند خصوصاً. به عربى شُرفة گويند.

كَنُود

ناسپاس، حق ناشناس، كافر نعمت. مذكر و مؤنث در آن يكسان است. (انّ الانسان لربّه لكنود): همانا آدمى در حق خداوندگار خويش ناسپاس است. (عاديات: 6)

كُنُوز

جِ كنز. گنجها. (انّ قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم و آتيناه من الكنوز ما انّ مفاتحه لتنوء بالعصبة اولى القوة...). (قصص: 76) رسول الله (ص): «لا حول ولا قوة الاّ بالله كنزٌ من كنوز الجنّة» اى اجرها مدّخر لقائلها (نهاية ابن الاثير). عنه (ص): «انتظار الصلاة بعد الصلاة كنز من كنوز الجنة». (وسائل: 4/117) حسن بن علىّ العسكرى (ع): «انّ فاتحة الكتاب اشرف ما فى كنوز العرش». (وسائل: 6/190)

/ 2570