معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوعبدالله الصادق (ع): «الزارعون كنوز الانام...». (وسائل: 19/34)

كُنُوع

منقبض گرديدن و با هم آمدن اعضاء. آزمند و حريص گشتن. نزديك شدن. نزديك شدن به ذلّت و كرنش براى درخواست. كَنَع عن الشىء: احجم عنه.

فى الحديث: «انّ المشركين ـ يوم اُحُد ـ لمّا قربوا من المدينة كنعوا عنها» اى احجموا من الدخول اليها. وفيه «اعوذ بالله من الكُنُوع» اى الدنوّ من الذلّ و التخضّع للسؤال. (نهاية ابن الاثير)

كَنَه

جانورى خرد كه بر چهارپايان افتد. به عربى قراد گويند.

كُنَّة

سايه بان. خانه خرد اندرون خانه. سايبان بالاى در. تخته اى كه هر دو سر آن در ديوار جاى داده متاع خانه بر آن نهند. رف. ج: كُنّات و كِنان.

كُنه

گوهر هر چيزى و پايان آن. عمق و ژرفاى چيزى. يقال: عرفته كنه المعرفة: شناختم آن را به حقيقت شناسائى.

علىّ (ع): «الحمدلله الذى انحسرت الاوصاف عن كنه معرفته». (نهج: خطبه 155)

كَنَهوَر

ابر بزرگ. ابر پاره شبيه به كوه يا ابر بر هم نشسته. اميرالمؤمنين (ع): «الّف غمامها بعد افتراق لُمَعِه و تبايُن قَزَعه، حتى اذا تمخّضت لجّة المزن فيه، و التمع برقه فى كُفَفِه، ولم ينم و ميضه فى كَنَهوَرِ بابه و متراكم سحابه، ارسله سحّاً متداركاً...». (نهج: خطبه 91)

كُنى

جِ كنية. كنيه ها. عن ابى عبدالله (ع): «انّ النبىّ (ص) نهى عن اربع كنى: عن ابى عيسى، و عن ابى الحكم، و عن ابى مالك، و عن ابى القاسم اذا كان الاسم محمدا». (وسائل: 21/400)

كَنِىّ

هم كنيه. ج: اكنياء. فلان كَنِىّ فلان است، يعنى كنيه اى مانند كنيه او دارد.

كَنِى

آخوند ملا على بن قربانعلى بن قاسم بن محمد على آملى كنى تهرانى، از فقهاء بزرگ امامية در نيمه دوم قرن سيزدهم بوده. متولد سال 1220 هـ ق در كن از قراى تهران و متوفى به سال 1306 در تهران. تحصيلات علمى او در نجف اشرف بوده و در آنجا نزد صاحب جواهر تلمذ نموده و از او اجازه اجتهاد گرفته و سپس به تهران بازگشته و نزد ناصرالدين شاه قاجار مرتبتى عظيم يافته و داراى ثروت و مكنتى عجيب شده. او راست:القضاء. البيع و الخيارات. تحقيق الدلائل فى شرح تلخيص المسائل. توضيح المقال فى علم الدراية و الرجال. (اعيان الشيعه)

كنيز

پرستار و خدمتكار از جنس زنان باشد و به عربى جاريه خوانند. زن مملوكة. اَمَة. مولاة. مقابل غلام، عبد، مولى.

زنى كه بتوان شرعا آن را مالك شد (به «برده» رجوع شود) و اگر مردى مالك او بود مى تواند از او كاميابى كند و همان ملك او به منزله عقد ازدواج او مى باشد (ومن لم يستطع منكم طولا ان ينكح المحصنات المؤمنات فمما ملكت ايمانكم) هر يك از شما كه توان ازدواج با زنان پارساى با ايمان ندارد از كنيزان مؤمنه كامرانى نمايد... (نساء: 25) ابن بزيع گويد: از حضرت رضا (ع) پرسيدم اگر مردى كنيز خود را ببوسد آن كنيز بر پسر آن مرد (پس از مرگ پدر) حلال است؟ فرمود: آيا به شهوت آن را بوسيده؟ گفتم: آرى. فرمود: نه، زيرا وى جائى را از او فرو نگذاشته كه نبوسيده باشد. سپس فرمود: اگر وى آن كنيز را برهنه و به شهوت بدن لخت او را ديده باشد بر پدر آن مرد و بر پسرش حرام است.

در حديث امام كاظم (ع) آمده كه فرمود: با كنيزان ازدواج كنيد زيرا در ايشان هوش و عقلى مى باشد كه در

/ 2570