از امام باقر (ع) روايت شده كه در بنى اسرائيل عابدى بود كه پيغمبر داود عبادت او را مورد پسند داشت خداوند به وى وحى نمود كه به ظاهر فريبنده او منگر كه وى رياكار است . پس از چندى عابد بمرد ، چون خبر مرگ او را به داود دادند ، گفت : وى را به خاك سپاريد ، وخود به تشيع او نرفت ، بنى اسرائيل تعجب كردند .وچون او را غسل دادند پنجاه نفر برخاستند وگواهى دادند كه جز نيكى از او چيزى نمى دانند . خداوند به داود وحى كرد كه چرا بر جنازه او حاضر نشدى ؟ عرض كرد : بدين سبب كه تو فرمودى وى رياكار است . فرمود :آرى او چنين بود ولى گروهى از عباد ورهبانان به نيكى او گواهى دادند ومن شهادت آنها را پذيرفتم وگناهان او را كه خبر داشتم بخشيدم . (بحار:72/302)
گواهى ناحق
امام باقر (ع) فرمود : هر كس كه بناحق عليه مسلمانى گواهى دهد كه مالى را از دست او بيرون برد خداوند در ازاى آن چكى را به حواله دوزخ برايش بنويسد .امام صادق (ع) فرمود : گواه ناحق را بايد تازيانه زد وتازيانه اش شمار معينى ندارد وبسته به نظر حاكم مى باشد وبايد كسانى را كه بناحق گواهى مى دهند در ميان مردم بگردانند تا آنها را بشناسند تا ديگر اين عمل را تكرار نكنند .محمد بن مسلم گويد : به امام صادق (ع) عرض كردم : توبه كسى كه بناحق گواهى داده باشد چيست ؟ فرمود :اينكه همه اموالى را كه به گواهى خود به كسى زيان زده به وى بپردازد واگر چنانچه وى به اتفاق گواه ديگرى آن مال را به وى ضرر زده باشد نيمى از آن را واگر با دو نفر چنين كرده باشد يك سوم آن را وبه همين نسبت به وى بپردازد . (بحار:104/310) نقل است كه پيغمبر (ص) مخصوصاً روزى درباره گواه ناحق خطبه اى ايراد كرد وفرمود : اى مردم بدانيد كه گواهى ناحق مساوى است با شرك به خدا . وحضرت اين را سه بار تكرار نمود وسپس اين آيه را تلاوت نمود :(فاجتنبوا الرجس ... واجتنبوا قول الزور) . (كنزالعمال : حديث 17803) از امام سجاد (ع) روايت است كه هرگاه اميرالمؤمنين (ع) به گواه ناحقى دست مى يافت او را به نزد قوم وقبيله اش مى فرستاد وبه آنها اعلام مى داشت كه اين شاهد زور (گواه ناحق) است او را بشناسيد واو را به ديگران معرفى كنيد ، آنگاه رهايش مى ساخت . (كنزالعمال : حديث 17804)