معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لُهراسب

از پادشاهان كيانى ، پدر كى گشتاسب . بنابه روايت فردوسى : چون كيخسرو از كار جهان خسته شد وآهنگ جهان ديگر كرد تخت شاهى را به لهراسب كه در درگاه كيخسرو مردى گمنام بود بخشيد . بزرگان وپهلوانان خلاف آوردند وگفتند كه او از تخم شاهان نيست . اما كيخسرو نژاد او آشكار كرد وگفت كه از پشت كى شين و از تخمه قباد وصاحب فرّ كيانى است .

پس بزرگان به پادشاهى وى تن در دادند و او در روز مهر از ماه مهر تاج شاهى بر سر نهاد ودر بلخ شارسانى برآورد (شهرى بنا كرد) وآتشكده اى به نام برزين ساخت .

لهراسب دو پسر داشت يكى زرير و ديگر گشتاسب و بر درگاه خود دو تن از نبيرگان كاووس داشت كه از ايشان به پسران نمى پرداخت ، وچون اين معنى بر گشتاسب گران مى آمد از پدر آزرده شد ونخست عزيمت هندوستان كرد وسپس به روم رفت وآنجا كتايون دختر قيصر را به زنى گرفت وآخر كار به ايران نزد پدر بازگشت ، ولهراسب سلطنت را به خواهش وى بدو بخشيد وخود به نوبهار بلخ رفت و موى فروهشت وبه ستايش داور پرداخت .

وچون زردشت دين آورد او نيز پذيراى آئين وى گشت . وهمچنان به عبادت روز مى گذاشت تا در يكى از حملات ارجاسب تورانى به دست او كشته شد . پادشاهى لهراسب صد وبيست سال بود.

لَهز

در آميختن با قوم . لگد زدن بر سينه. لهزه بالرمح : نيزه بر سينه اش زد .

لَهزَمَة

بريدن تندى زير بناگوش . دو موى شدن رخسار .

لَهَف

اندوهگين گرديدن . دريغ خوردن . حسرت خوردن .

لَهف

دريغ ; وآن كلمه اى است كه بدان حسرت خورند بر گذشته .

لَهفان

ملهوف . ستمديده مضطرّ دادخواه .

عن ابى عبدالله (ع) : «من اغاث اخاه المؤمن اللهفان اللهثان عند جهده ، فنفّس كربته او اجابه على نجاح حاجته ، كانت له بذلك سبعون رحمة لافزاع يوم القيامة واهواله» : امام صادق (ع) فرمود : هر كسى كه به فرياد برادر مسلمان ستمديده بى چاره خسته جگر خويش كه سخت در شدت است برسد ، وگرفتارى از او برطرف سازد وخواسته اش را به اجابت مقرون سازد ، وى را به پاداش اين كار هفتاد رحمت باشد براى سختيها وهول وهراسهاى روز قيامت . (بحار:7/299) عن ابى جعفر (ع) : «انّ الله يحبّ اراقة الدماء واطعام الطعام واغاثة اللهفان» : خداوند دوست دارد ريختن خون را (كشتن حيوان وتوزيع گوشت آن به مستحقين) وخوراك دادن وبه داد ستمديده رسيدن را .

(بحار:74/365)

لُهموم

بخشنده وسخاوتمند . اسب نجيب . لشكر عظيم . شمار بسيار . ابر ريزا . شتر بسيار شير . ج : لَهاميم .

لُهنَة

ناشتا شكن . نيم چاشت . لقمة الصباح . هديه اى كه مسافر آرد . ره آورد . سوغات . ارمغان .

لَهو

بازى كردن . بازى . لعب . سرگرمى. آنچه مايه سرگرمى باشد . آنچه مشغول كند.

ابن اثير گفته : اللهو : اللعب . يقال : لهوت بالشىء الهو لهواً ، وتلهّيت به ، اذا لعبت به وتشاغلت ، وغفلت به عن غيره . والهاه عن كذا ، اى شغله . ولَهِيت عن الشىء ، اَلهى لُهياً اذا سلوت عنه وتركت ذكره وغفلت عنه .

ومنه حديث سهل بن سعد «فلَهِىَ رسول الله (ص) بشىء كان بين يَديه» اى اشتغل .

(لا تلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكر الله ...) ; مالها وفرزندانتان شما را از ياد خدا مشغول ندارند .

/ 2570