معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وزادگاهش به سال 94 در قلقشنده يا ماربين اصفهان ، و وفاتش به سال 175 در قاهره مصر ، وى از سخاوتمندان بنام بود .

امام شافعى گفته : ليث فقيه تر از مالك بود جز اين كه يارانش در باره اش كوتاه آمدند .

در باره اش اخبار وقصص بسيار نقل شده است ، او را تصنيفاتى است . ابن حجر عسقلانى كتابى در حالات وى نوشته است به نام «الرحمة الغيثية فى الترحمة الليثية» كه به چاپ رسيده است . (اعلام زركلى وصفة الصفوة)

لَيسَ

نيست . فعلى است غير منصرف ، دلالت بر نفى ميكند در زمان حال ، ودر ديگر زمان با قرينه مانند «ليس خلق الله مثله» . در اصل لَيِسَ بوده ، عين الفعل به جهت تخفيف ساكن شده ، عمل آن رفع اسم است ونصب خبر ، مانند كان ، كه از افعال ناقصه به شمار مى آيد ، نحو «ليس زيد قائما» و (ليس عليكم جناح ان لا تكتبوها) . (بقره:282) خبرش بر خودش مقدم نمى شود ، چنان كه در ديگر افعال ناقصه جايز است . گاه استثناء را افاده كند ، نحو «جاء القومُ ليس زيداً» كه در اين صورت اسمش در خودش مقدر باشد و منصوب بعد ، خبر او باشد .

لَيَس

دليرى وبى باكى .

ليسيدن

ستردن بقيه طعام ماليده بر ظرف يا انگشت وجز آن . به عربى «مَصّ» «لطع» مى گويند .

در حديث اميرالمؤمنين (ع) آمده كه اگر كسى پس از صرف غذا انگشتان خود را بليسد خداوند عز وجل به وى بگويد : «بارك الله فيك» زندگيت مبروك باد .

از امام صادق (ع) آمده كه پيغمبر (ص) چون غذا ميخورد انگشتان را ميليسيد . از حضرت رسول (ص) روايت شده كه ظرف غذا طلب مغفرت مى كند براى كسى كه آن را بليسد . در حالات آن حضرت آمده كه وى ظرف غذاى خود را ميليسيد . (بحار:10 و 66 و 62)

لَيط

برچسبيدن به دل و دوست گرديدن . (منتهى الارب) يقال : لاط حبّه بقلبى يليط لَيطاً.

لِيط

پوست چسبيده به درخت ، واحد آن ليطة .

لَيغ

چيزى از كسى خواستن . لاغ الشىء : راوده لينتزعه . (المنجد)

لَيق

ليقه انداختن در دوات . علىّ (ع) : «الق دواتك» . (نهج : حكمت 315)

لِيق

چيزى سياه كه در سورمه نهند . صوف دوات .

لِيقة

آنچه در دوات نهند از صوف وموى وجز آن . اميرالمؤمنين (ع) به كاتب خود : عبدالله بن ابى رافع فرمود :مركّب دواتت را با گذاردن ليقه در آن تنظيم كن ونوك قلمت را طولانى وكشيده دار ... (نهج : حكمت 315)

لَيل

شب . زمان از غروب خورشيد تا طلوع فجر يا تا طلوع خورشيد . مذكر ومؤنث هر دو استعمال ميشود . جمع آن برخلاف قياس ليالى است به زيادت ياء . ليائل نيز آمده است .

قولى آن كه ليل مفرد است وبه معنى جمع، واحد آن ليلة است . قول ديگر آن كه ليل وليلة به يك معنى وهر دو مفرداند . مثل عشىّ و عشيّة .

(تولج الليل فى النهار وتولج النهار فى الليل وتخرج الحىّ من الميت وتخرج الميّت من الحىّ وترزق من

/ 2570