معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيدار بشود ولى برنخيزد تا بامداد كه نماز صبحش بخواند . از آن حضرت رسيده كه نماز شب كفاره گناهان روز است . پيغمبر اكرم (ص) فرمود :آنقدر جبرئيل مرا در باره شب خيزى سفارش نمود كه گمان كردم نيكان امتم در شب نخسبند .

اميرالمؤمنين (ع) فرمود : شب خيزى موجب سلامتى بدن و خوشنودى خدا و خويشتن را در معرض رحمت خداوند قرار دادن و پيروى از اخلاق انبيا است . رسول خدا فرمود : دو ركعت در دل شب نزد من محبوب تر است از دنيا و آنچه در آن است .

امام صادق (ع) فرمود : هر عمل نيكى در قرآن ثوابى برايش مقرر شده جز نماز شب كه خداوند عز و جل به جهت اهميت آن ثوابى برايش ذكر ننموده و فرمود : (تتجافى جنوبهم) .

عمار ساباطى گويد : ما جمعى در منى به خدمت امام صادق (ع) نشسته بوديم مردى عرض كرد : چه مى فرمائيد در باره نوافل ؟ فرمود : واجب است . هم آن مرد و هم همه ما از اين پاسخ حضرت شگفت زده شديم . حضرت فرمود :مرادم نماز شب بود بر پيغمبر (ص) كه خداوند مى فرمايد : (ومن الليل فتهجد به نافلة لك) . مرحوم صدوق در هدايه فرموده كه وقت نماز شب از آغاز ثلث آخر شب است .

مفضل بن عمر گويد : به امام صادق (ع) گفتم : فدايت گردم بسا شود كه نماز شب از من فوت گردد آيا مى توانم پس از نماز صبح آن را قضا كنم ؟ فرمود : آرى ولى به خانواده ات مگو اين قضاى نماز شب است مبادا آنها بدين عادت كنند و شب خيزى را از دست دهند و به فرموده خداوند (والمستغفرين بالاسحار) عمل نشود .

(بحار:87/ 13 ـ 226 و 67/265 و 16/377) به «نماز شب» نيز رجوع شود .

نافه

كيسه مشك .

ناقِب

آنكه نقب مى كند و ديوار را سوراخ مى كند .

ناقِبة

ريش كه بر پهلو برآيد .

ناقِد

صرّاف . سره كننده پول .

ناقِر

تير كه به هدف اصابت كند يا تير كه از هدف نگذرد . نويسنده بر سنگ . آن كه زمين را مى كند و سوراخ مى كند . سوراخ كننده با منقار .

ناقِص

ناتمام . ج : نُقَّص . مقابل كامل . در اصطلاح علم صرف : كلمه اى كه حرف آخرش از حروف علّه باشد ، مانند دعى . لقب يزيد بن وليد بن عبدالملك مروان قرشى اموى ، خليفه مروانى . وى به سال 126 هـ ق در دمشق به خلافت نشست و چهارده سال خلافت كرد . (انساب سمعانى:551)

ناقِصَة

تأنيث ناقص . ج : نواقص . اَفعال ناقصه : افعالى كه بر جمله درآيند و مبتدا را رفع و خبر را نصب دهند ، و آن : كان ، صار ، اصبح ، مازال ، امسى ، ليس ، مادام ، اضحى ، ظلّ ، بات ، برح ، ما انفّك و مافتىء است .

ناقِض

شكننده . بازكننده تاب رسن و جز آن .

ناقِل

جابجا كننده چيزى . روايت كننده .

ناقِم

عتاب كننده . پاداش دهنده .

/ 2570