معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكى از آن نامه ها كه نامه اى پر بار در اين خصوص مى باشد تذكار مى دهد : در سال 144 كه منصور خليفه عباسى ، عبدالله بن حسن مثنى را به اتفاق جمعى از فرزندان و بستگان و بنى اعمام به وضع فجيعى در مدينه دستگير و در غل و زنجير به عراق به زندان و شكنجه گاه خويش برد ، امام صادق (ع) بدين مناسبت ، نامه اى مشتمل بر تسلى و دلدارى وى بدين مضمون مرقوم داشت :بسم الله الرحمن الرحيم . به يادگار شايسته گذشتگان ، و نسل پاك پيشينيان ، از طرف برادر زاده و عمو زاده ات ، اما بعد : اگر تو و خانواده و بستگان و همراهانت در دستگيرى و اسارت بدست دشمن و شكنجه هاى جسمى تنها بودى ولى در غم و اندوه و گدازش روح و روان تنها نبودى ، كه من نيز به همان اندازه همدرد ، و در اين مصيبت بزرگ شريك شما بوده ام، و همان بار گران اندوه بر دل من نيز فرود آمده و قلبم را رنجور ساخته است .

امّا من اين شعله آتش غم را به آب صبر فرو نشانده خويشتن را بدانچه خداوند منان بندگان خود را در اصابت صدمات و لطمات و تحمل مشقّات وعده داده است تسلى داده و اين مصيبت عظمى را به حساب خدا محسوب داشته ام . آنجا كه به پيغمبرش مى فرمايد : (فاصبر لحكم ربك فانك باعيننا) و آنجا كه مى فرمايد : (فاصبر لحكم ربك ولا تكن كصاحب الحوت) و آنجا كه پيغمبر خود را هنگامى كه عمويش حمزه را مثله نمودند تسلى مى دهد و مى فرمايد : (و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين) از اين رو پيغمبر (ص) شكيبائى اختيار نمود و در صدد انتقام بر نيامد . و آنجا كه مى فرمايد :(وأمر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها لا نسألك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتقوى) و آنجا كه مى فرمايد :(الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انّا لله و انّا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون) و آنجا كه مى فرمايد : (انّما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب) و چنان كه لقمان به فرزندش گفت: (واصبر على ما اصابك انّ ذلك من عزم الامور) و آنجا كه در قرآن از قول حضرت موسى (ع) نقل شده (وقال موسى لقومه استعينوا بالله و اصبروا انّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين) و آنجا كه ـ باز ـ در قرآن آمده : (الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) و چنان كه فرمود : (ثم كان من الذين آمنوا وتواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة) و فرمود :(ولنبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرين) و فرمود : (و كايّن من نبى قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل الله وما ضعفوا وما استكانوا والله يحبّ الصابرين)و فرمود :

(والصابرين والصابرات) و آنجا كه مى فرمايد : (واصبر حتى يحكم الله وهو خير الحاكمين) و ديگر آياتى از قرآن كريم كه در اين باره آمده است ; و بدان اى عمو و اى عمو زاده ! كه خداوند عز و جل را باكى نباشد از اين كه دوستش اندك مدتى در دار دنيا در زجر و شكنجه بسر برد ، زيرا هيچ چيزى به نزد خداوند محبوب تر نباشد از رنج و بلائى كه با صبر و شكيبائى و استقامت توأم بود; و خداوند تبارك و تعالى باكى ندارد كه دشمنش اندك زمانى در ناز و نعمت روزگار بگذراند، و اگر جز اين بودى (كه مقدّر است دشمنان خدا مهلت داده شوند) دست دشمنان خدا به كشتن دوستان خدا باز نمى بودى ، آنچنان كه دشمنان خدا در امن و امان و با قدرت زندگى كنند و دوستان خدا از شر آنها در ترس و بيم و هول و هراس بسر برند ، و اگر نه چنين بود زكريا(ع) كشته نمى شد و يحيى بن زكريا(ع) براى جلب رضايت زنى بدكاره به قتل نمى رسيد ، و اگر چنين نبود جدت على بن ابى طالب (ع) كه در حال ايفاء وظيفه گسترش عدل خدا بود به تيغ جفا شهيد نمى گشت ، و عمويت حسين فرزند فاطمه به دست طاغيان زمان بدان وضع فجيع به شهادت نمى رسيد ، و اگر نه اين بود كه كافران و ستم پيشگان در اين جهان فرصت داده شوند ، خداوند عز و جل در كتاب خود نمى فرمود :(ولولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضّة و معارج عليها يظهرون) و نيز در كتاب خود نمى فرمود : (ايحسبون انّما نمدّهم به من مال و بنين نسارع لهم فى الخيرات بل لا يشعرون) و اگر مطلب غير از اين بود در حديث قدسى نمى آمد كه : اگر نبود كه مؤمنان اندوهگين مى گردند همانا پيشانى بندى (مخفى) براى كافر قرار مى داديم كه وى را براى هميشه و تا زنده است از سردرد مانع گردد ، و اگر چنين نبود در حديث نمى آمد كه : اگر دنيا به نزد خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت شربت آبى در آن نصيب كافر نمى گشت ، و در حديث نمى آمد كه : اگر مؤمن بر سر كوهى منزل گزيند خداوند در همانجا كافرى يا منافقى را بگمارد كه وى را آزار دهد ، و اگر جز اين بود در حديث نمى آمد كه چون خداوند بنده اى را دوست بدارد آنچنان بلا بر او بريزد كه هنوز از رنجى رها نگشته به رنج ديگرى دچار گردد ، و

/ 2570