شتاب . ج : وُحِىّ . «الوحى الوحى ، البدار البدار» : بشتاب بشتاب . و آن منصوب است اغراءاً به فعل مقدّر . از اين مادّه است حديث «اذا اردت امرا فتدبّر عاقبته ، فان كان شرّا فانته ، و ان كان خيرا فتوحّه» اى اسرع اليه . و الهاء للسكت . (نهاية ابن اثير)
وَحِىّ
سريع ، شتابناك . «موت وحىّ» مرگى سريع و ناگهانى .
وحى نگاران پيغمبر اسلام
بيشتر وحى ها و همچنين نوشتنيهاى ديگر كه مورد نياز آن حضرت بود به دست على بن ابى طالب به نگارش مى آمد ، و ديگر نويسندگان وحى عبارت بودند از : ابىّ بن كعب ، زيد بن ثابت ، عثمان بن عفان ، خالد بن سعيد ، مغيرة بن شعبه ، حصين بن نمير ، علاء بن حضرمى ، شرحبيل بن حسنه طانحى ، حنظلة بن ربيع اسيدى ، عبدالله بن سعد بن ابى سرح كه در كتابت خيانت نمود و مورد لعن پيغمبر واقع شد و پس از آن مرتد گشت. هر يك از اين نام بردگان چند روزى كتابت وحى نمودند . در تاريخ بلاذرى آمده كه روزى پيغمبر (ص) ابن عباس را به دنبال معاويه فرستاد كه چيزى بنويسد وى پاسخ داد : من اكنون به صرف غذا مشغولم ، بار دوم فرستاد همان پاسخ داد پيغمبر فرمود : خدا شكمش را سير نكناد.و اما زيد و عبدالله بن ارقم نامه هاى مربوط به سلاطين و ملوك را مى نوشتند ، و علاء بن عقبه و عبدالله بن ارقم قباله ها را ، و زبير بن عوّام و جهيم بن صلت نامه هاى مربوط به صدقات را ، و حذيفه نامه هاى صدقات خرما را مى نوشت . (بحار:22/248)
وَحِيد
تنها و يگانه . فرد و منفرد . (ذرنى ومن خلقت وحيدا) : اى رسول ! مرا واگذار با آن (متمرد سركش ـ كه گويند مراد، وليد بن مغيره است ـ) كه خود به تنها او را آفريدم (يا وى را تنها و بى يار و فرزند و مال آفريدم) .(مدّثّر:11) ابوالعلاء الهمدانى باسناده الى عائشة . و ابويعلى الموصلى فى المسند عن ابن مينا عن ابيه عن عائشة ، قالت : رأيت رسول الله(ص) التزم عليّا و قبّله و يقول : «بابى الوحيد الشهيد ، بابى الوحيد الشهيد» .(بحار:38/298)
وحيد بهبهانى
از دانشمندان بزرگ شيعه . به «بهبهانى» رجوع شود .
وَخامت
وَخامة . ناسازگارى . گرانى و سنگينى . دشوارى . ناگوارى . بدى . اميرالمؤمنين(ع) ضمن كلامى : «الله الله فى عاجل البغى و آجل وخامة الظلم ، و سوء عاقبة الكبر ، فانها مصيدة ابليس العظمى و مكيدته الكبرى» :زنهار زنهار شما را به خدا! از تعجيل عقوبت و كيفر تجاوز به ديگران ، و از سرانجام وخيم ظلم و ستم ، و فرجام بدِ تكبّر و خودپسندى ، كه كمينگاه بزرگ ابليس و مركز كيد و نيرنگ او است . (نهج : خطبه 192)
وَخز
در خستن به نيزه و جز آن چنان كه در نگذرد . طعن ليس بنافذ . چيز اندك .