معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بن زيد خزرجى» در يك قبر به خاك سپردند .

13 ـ خارجة بن زيد (از أنصار ، خزرج ، بنى حارث بن خزرج) مالك بن دخشم مىگويد: بر «خارجة بن زيد» كه سيزده زخم كارى كشنده برداشته بود گذشتم ، وگفتم : مگر نمىدانى كه محمّد كشته شد؟ گفت : اگر محمّد كشته شده باشد ، خدا زنده است ونمىميرد ، محمد رسالت خود را تبليغ كرد ، تو هم از دين خود دفاع كن .

14 ـ عبدالله بن عمرو بن حرام (از أنصار، خزرج ، بنى سلمة بن سعد ، بنى حرام) پدر جابر أنصارى معروف . «جابر» مىگويد : پدرم نخستين شهيد روز أحد بود ، وبه دست «سفيان بن عبد شمس» پدر «أبو الأعور سلمى» شهادت يافت ، ورسول خدا پيش از هزيمت مسلمانان بر وى نماز گزارد.

15 ـ عمرو بن جموح (از أنصار ، خزرج، بنى سلمه ، بنى حرام) كه مردى سخت به لنگى گرفتار بود وچهار پسر داشت كه با كمال دلاورى در جنگها همراه رسول خدا مىرفتند ، وچون روز أحد پيش آمد مىخواستند پدر خود را از شركت در جنگ باز دارند ، به او گفتند كه : خدا تو را معذور داشته است ، اما «عمرو» نزد رسول خدا آمد وگفت :پسرانم مىخواهند مرا از همراهى با شما وشركت در اين امر باز دارند، با اين كه من به خدا قسم اميدوارم كه با همين پاى لنگ در بهشت قدم زنم . رسول خدا گفت : تو را كه خدا معذور شناخته است، وجهادى بر تو نيست . وآنگاه به پسرانش گفت : چه اشكالى دارد كه او را مانع نشويد ، شايد خدا شهادت را به وى روزى كند . پس «عمرو» هم به راه افتاد وگفت : خدايا مرا به خانهام باز مگردان وشهادت نصيب من فرما . وچون روز اُحُد به شهادت رسيد ، رسول خدا فرمود : «عمرو بن جموح» و «عبدالله بن عمرو بن حرام» را كه در دنيا دوستانى با صفا بودهاند ، در يك قبر دفن كنيد .

16 ـ خلاد بن عمرو بن جموح ، كه با پدرش : «عمرو» وسه برادرش :«معاذ» ، «أبو أيمن» و «معوّذ» در بدر شركت كردند و روز أحد خود وپدرش «عمرو» وبرادرش «أبو أيمن» به شهادت رسيدند .

17 ـ مالك بن سنان (از أنصار ، خزرج ، بنى أبجر ، بنى خدرة بن عوف) پدر «أبو سعيد خدرى» كه روز أحد خون صورت رسول خدا را مكيد . در اخلاق وى نوشتهاند كه سه روز گرسنه ماند و از كسى سؤال نكرد.

رسول خدا در باره وى چنين گفت : كسى كه بخواهد مردى پارسا پرسش بيند ، به «مالك بن سنان» بنگرد .

18 ـ ذكوان بن عبد قيس (از أنصار ، خزرج ، بنى زريق بن عامر) أنصارى مهاجرى كه به قول بعضى : او و«أسعد بن زراره» نخستين كسانى بودند كه اسلام را به مدينه آوردند .

19 ـ مخيريق (از بنى ثعلبة بن فطيون) از أحبار ودانشمندان يهود كه مردى توانگر بود ودرختان خرما بسيار داشت ورسول خدا را به پيامبرى نيك مىشناخت ، اما از دينى كه بدان خو گرفته بود دست برنمىداشت ، تا آن كه روز أحد فرا رسيد وآن روز شنبه بود ، پس به يهوديان گفت : به خدا قسم شما خود مىدانيد كه يارى دادن محمد بر شما فرض است . گفتند : امروز شنبه است .

گفت: شما روز شنبهاى نداريد وآنگاه شمشير وسلاح خود برداشت ودر أحد به رسول خدا واصحاب او پيوست وبه خويشان خود وصيت كرد كه اگر امروز كشته شدم ، دارائى من در اختيار محمد است ، تا هر چه خواهد در آن انجام دهد . پس جهاد كرد تا كشته شد . وبر حسب روايت : رسول خدا در باره او مىگفت : «مخيريق» بهترين يهوديان است . رسول خدا دارائى وى را تصرّف كرد وبه گفته ابن اسحاق : تمام اوقاف رسول خدا در مدينه از مال او بود.

20 ـ مجذر بن زياد بلوى (حليف بنى عوف بن خزرج) ، كه در جاهليّت در يكى از جنگهاى «أوس» و «خزرج» ، «سويد بن صامت» را كشته بود ، پس «حارث بن سويد» منافق در روز أحد ناگهان بر «مجذر» حمله برد ، و او را به انتقام خون پدرش كشت ، وبه مكّه گريخت ، اما بعدها به دستور رسول خدا كشته شد .

21 ـ ثابت بن دحداحه (يا دحداح ، بلوى ، از حلفاى بنى زيد بن مالك بن عوف) كه روز أحد پس از آن كه مسلمانان پراكنده شدند وتن به نااميدى دادند ، همى فرياد مىزد : اى گروه أنصار! به سوى من آييد ، منم «ثابت بن دحداحه» اگر هم محمد كشته شد ، خداى محمد زنده است ونمىميرد ، پس در راه دين خود جهاد كنيد، كه خدا شما را پيروز مىكند ونصرت مىدهد . سپس چند نفر از أنصار به وى پيوستند وبه همراهى آنان بر دستهاى از دشمن كه «خالد بن وليد» و «عمرو بن عاص» و «ضرار بن خطاب» و «عكرمة بن أبى جهل» در ميان آنان بودند حمله برد وسرانجام با نيزه «خالد بن وليد» به شهادت رسيد وهمراهان وى از أنصار هم به شهادت رسيدند وبه قولى :اينان آخرين شهداى روز أحد بودند .

22 ـ يزيـد بـن حاطـب (أنصارى ، أوسـى ، ظفـرى) كـه از نيكـان مسلميـن بـه شمـار بـود ، و روز أحـد زخمهـائـى بـرداشـت كـه منتهـى بـه شهـادت وى گـرديـد . ابـن اسحـاق مـىنويسـد : او را بـا زخمهـائـى كـه داشـت ، از ميـدان جنـگ بـه محلّـه «بنى ظفر» آوردند ومرد و زن مسلمان مىگفتند : خوشا به حالت كه به بهشت مىروى . اما پدرش كه از منافقان «بنى ظفر» بود ،

/ 2570