معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ويل است . گوئى : «ويحٌ لزيد و ويحاً لزيد و ويحه» رفع آن به ابتدائيت و نصبش به تقدير فعل ، كانّما گفته باشى : «الزمه الله ويحا» . (المنجد)

وِيران

خراب . در هم گسسته . منهدم . متهدّم .

ويران كردن

خراب كردن . هَدم . اميرالمؤمنين (ع) : پيغمبر (ص) مرا مأموريت داد كه قبرها را ويران سازم و مجسمه ها را بشكنم . (بحار:79/286) رسول خدا (ص) : نماز ستون دين است ، هر كه آن را عمدا ترك كند دين خود را ويران نموده است . (بحار:82/202) امام صادق (ع) : هنگامى كه حضرت مهدى قيام كند مسجدالحرام را ويران كند تا آن را به شالوده اصليش برگرداند . (بحار:52/338) على (ع) : هر كسى كه به نزد بدعتگذارى برود و او را تجليل كند ، به حقيقت در راه ويران ساختن اسلام گام نهاده است . (وسائل:16/267)

ويژه

خاصّ و خاصّة . احكام ويژه حضرت خاتم النبيين .

به «مختصّ» رجوع شود .

ويس و رامين

نام دو تن از عشّاق معروف افسانه اى است كه فخرالدين اسعد گرگانى ترجمه آن را [از پهلوى[ نزديك به نه قرن پيش ، ميان سالهاى 432 و 446 هـ ق يعنى پنجاه سال پس از آنكه فردوسى شاهنامه را به پايان برد ، پرداخته است ، داستانى بسيار شايان توجه است ، منظومه بر اساس افسانه (پهلوى) كهنى است كه به ابهام يادآور داستان تريستان و ايزوت و مارك شاه و برانژين است .

بسيارى از وقايعى كه در داستان مى گذرد ، متضمن اوضاع و احوالى مخالف عقايد اسلامى در باره ازدواج وزن و عشق است . استعداد شاعرانهفخر گرگانى جاى هيچ شك نيست . نقصى كه در داستان هست ، تناقضاتى در تجسم و نمايش اشخاص و اطناب و تفصيل در گفتگوهاى ميان عاشقان و سخنانى است كه هر يك از آنها با خويشتن مى گويد .

منظومه فخر گرگانى به احتمالى در آغاز قرن سيزدهم ميلادى [در حدود صد و پنجاه سال پس از نظم آن به فارسى[ به زبان گرجى ترجمه شده است و از اينكه يكسان مورد توجه مسلمانان و همسايگان مسيحى آنان در آن سوى قفقاز واقع شده ارزش و اعتبار اصل داستان و تهذيب فخر گرگانى از آن ، آشكار مى گردد .

اخبار قديم و متعددى در باره ويس و رامين در ادبيات فارسى وجود دارد ، مؤلف مجمل التواريخ و القصص ، زمان داستان را هنگام پادشاهى دومين شاهنشاه ساسانى مى داند و مى گويد : «موبد برادر رامين صاحب طرفى بود از دست شاپور ، به مرو نشستى و خراسان و ماهان به فرمان او بود».

عوفى فخر گرگانى را ناظم ويس و رامين مى داند و حمدالله مستوفى از داستان ويس و رامين در زمان سلطنت بيژن اشكانى پسر گودرز پسر بلاش پسر اشك نام مى برد و فخرالدين اسعد را ناظم آن مى خواند و مير خواند آن را منسوب به زمان يكى از پادشاهان اشكانى مى داند و او را شاپور بن اشك اشكانى مى خواند . (تعليقات ويس و رامين چاپ دكتر محجوب : 393 و 394)

وَيل

واى . و آن كلمه افسوس و تقبيح است . (برهان) در جائى به كار رود كه شخص احساس وقوع در مهلكه كند . اصل آن به معنى عذاب و هلاك است . بيشتر پس از حرف ندا واقع شود .

گفته مى شود : «ويله و ويلك و ويل لزيد و ويلا له» نصب به تقدير فعل است ، چنان كه گوئى: «الزمك الله ويلا» و رفع بر ابتداء . اين در صورتى است كه اضافه نشود ، و اگر اضافه گرديد جز نصب نباشد ، چه اگر در آن حال به رفع بخوانى خبرى نخواهد داشت . و گاه تاء زايده بدان ملحق گردد . (يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة ولا كبيرة الاّ احصاها)(كهف:49) . (ويل يومئذ للمكذّبين) (مرسلات:15) . وگاه به معنى تعجب

/ 2570