معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زشادى پر انديشه شد يزدگرد ----- زهر كشورى موبدان گرد كرد فردوسى

يزيد

بن ابى سفيان بن حرب قرشى اموى مكنى به ابوخالد، از صحابه بود، چون بهترين فرد سفيانيان بود وى را يزيدالخير مى گفتند. از مادر از معاويه جدا بود و مادرش ام الحكم زينب بنت نوفل از بنى كنانه بود. روز فتح مكه اسلام آورده و در غزوه حنين شركت كرد. در عهد خلافت ابوبكر با عمروعاص و خالد بن وليد و ديگران با روميان و شكست دادن به آنها شركت داشت. در عهد خلافت عمر نيز چند بار به فرماندهى سپاه اسلام منصوب شد و به سال 19 هـ ق به مرض طاعون درگذشت. (اعلام زركلى)

يزيد

بن حرث بن يزيد بن رويم. پدرش حرث از ياران اميرالمؤمنين على بوده. گويند: حرث بيمار شد و حضرت به عيادتش رفت و كنيزى به نام لطيفه جهت پرستاريش به وى داد و او از آن كنيز يزيد آورد و از اين رو وى را ابن لطيفه گويند. يزيد عثمانى مسلك، اموى ارادت بوده. وى در روزگار مصعب بن زبير بدست خوارج در رى به قتل رسيد. (ابصار العين)

يزيد

بن زياد بن مهاجر ابوالشعثاء كندى بهدلى از ياران امام حسين (ع) است كه در مسير به كربلا از كوفه به حضرت پيوست. وى مردى شريف، شجاع و دلير بوده، يزيد در روز عاشورا ابتدا سواره نبرد داد و چون اسبش از پاى درآمد دو زانو در برابر امام حسين (ع) رو به دشمن نشست و به تيراندازى پرداخت و امام وى را دعا مى كرد و مى گفت: خدايا تيرش را به هدف رسان و او را بهشت پاداش ده. و چون همه صد چوبه تيرش به آخر رسيد برخاست و گفت: از صد تير جز پنج آن به خطا نرفت; آنگاه به شمشير حمله كرد و رجز مى خواند و نبرد همى داد تا به شهادت رسيد. (ابصار العين)

يزيد

بن شجره زهاوى از فرمان روايان بزرگ و نامدار و شجاع دوران اموى و از ياران معاويه بود. در سال 39 هجرى معاويه وى را در رأس لشكرى به مكه فرستاد تا در امر بيعت با خويش با حاجيان سخن گويد و به حقيقت در موسم حج قدرت نمائى كند; وى روز هفتم ذيحجه وارد مكه شد و قثم بن عباس كه از سوى اميرالمؤمنين على والى آنجا بود چون خبر ورود وى شنيد از بيم خود خواست از آنجا بگريزد ابوسعيد خدرى وى را نصيحت نموده از فرار بازداشت، و چون وقت نماز شد يزيد خواست امامت كند باز ابوسعيد ميانجى شد و گفت صلاح نباشد در موسم حج بر سر نماز ميان تو و نماينده على نزاعى پيش آيد، اجازه بده مسلمانان خود امام جماعتى براى خويش انتخاب كنند. وى پذيرفت و مردم شيبة بن عثمان را به امامت گزيدند. و از آن سوى چون اميرالمؤمنين (ع) شنيد كه يزيد از شام به مكه عزيمت نموده معقل بن قيس رياحى را با لشكرى به مكه فرستاد. وى پس از پايان مراسم حج و رفتن يزيد به مكه رسيد و آنها را تعقيب نمود ولى او و جمعى از همراهان وى رسيدند آنها را به اسارت گرفته به كوفه بردند پس حضرت آنها را با اسرائى از لشكر خود كه نزد معاويه بودند مبادله كرد. (بحار: 8/629)

يزيد

بن عبدالملك مروان نهمين از حكام بنى اميه، در رجب 101 پس از درگذشت عمر بن عبدالعزيز به مسند سلطنت نشست و تا مدت چهل روز به سيره عمر مى زيست آنگاه چهل نفر از مشايخ شام به نزد وى آمده سوگند ياد كردند كه خلفا را در آخرت حساب و عقابى نيست، يزيد فريفته گرديد و از سيرت عمر دست كشيد و به روش ديگر حكام بنى مروان به ظلم پرداخت. و گويند وى شيفته كنيزى حبابه نام بود و پيوسته با او به عيش و عشرت مى گذرانيد و چون كنيز بمرد وى آنقدر غمنده شد كه عقل خود را از دست داد و جسد گنديده وى را همى به آغوش مى كشيد و بر او مى گريست و جناب خليفه بيش از پانزده روز پس از مرگ او نزيست و در سال 105 به سنّ 38 سالگى در بلقاء شام بمرد.

يزيد

بن معاوية بن ابى سفيان، مادرش ميسون دختر بجدل كلبى. دومين حاكم از حكام بنى اميه. وى عياش و هوسران

/ 2570