معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حال به پايدارى خويش ادامه داده و با سختيهائى كه در راه خدا به آنها رسيده مقاوم بوده و هرگز سستى و زبونى به خود راه نداده و از پاى ننشستند، و خداوند، پايداران و استقامت ورزان را دوست مى دارد .

(آل عمران: 146) و هنگامى كه سپاه اندك طالوت با لشكر انبوه جالوت روبرو شدند گفتند: (ربنا افرغ علينا صبرا و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين) ; خداوندا ! به ما صبر بسيار عطا كن و پايدار و استوارمان فرما و بر كافران پيروزمان گردان . (بقره:250) به «استقامت» نيز رجوع شود.

پايگاه

مقام و منزلت . جايگاه .

پايمال

لگدكوب . خراب. اميرالمؤمنين (ع): «هيچگاه مركب سوارى من نغلطيده است» . عرض شد: به چه سبب؟ فرمود:«زيرا من هرگز كشت و زرع مردم را پايمالِ (مركب خويش) نكرده ام». (بحار:76/29)

پايمرد

شفيع . شفاعتگر .

پاينده

دائم . قديم . ابدى . هميشه بقاء.

پايه

هر يك از طبقات چيزى كه بر آن طبقات بروند يا فرود آيند ; چون طبقات نردبان و منبر و پلكان بام ; درجه.

پاى تخت و مانند آن، قائمه. اصل، ريشه. اصله كه بر آن پيوند كنند.

قرآن كريم: «آنكس كه با ايمان و كردار شايسته بر خدا ـ به عالم آخرت ـ وارد شود چنين كسانى والاترين پايه ها را ـ در بهشت ـ دارند». (طه: 75) امام موسى بن جعفر (ع): «آنكس كه خردمندانه ديندارى كرده باشد، در دنيا و آخرت برترين پايه را حائز است» . (بحار:1/136) پيغمبر اكرم (ص): «امتياز عالِم بر عابد ، هفتاد پايه است كه بين هر دو پايه از آنها هفتاد سال مسافت به دويدن اسب است، زيرا آنگاه كه شيطان (جنى يا انسى) بدعتى در ميان مردم مى نهد ، آن عالم است كه مردم را بيدار مى كند و از آن بدعت برحذر مى دارد، اما عابد به عبادت خود مشغول است و جز آن چيزى نمى داند». (بحار:2/24) امام صادق (ع): «پايه هاى كفر سه است: حرص و تكبر و حسد». (بحار: 72/104) پايه هاى دين، به «اصول دين» رجوع شود.

پَتيارَه

مخالفت . ضديت . بغضاء . عدوان . دشمنى . زشت و نازيبا . مكر و فريب . مكنون . مخزون . در پهلوى : مخلوقات اهريمنى كه از پى تباه كردن و ضايع ساختن آثار و آفريدگان اهورمزدا پديد آمده باشند .

پختگى

نَضج . رسيدگى . يَنع. پختگى انسان: متانت، سنجيدگى، نباهت، وزن، جاافتادگى.

/ 2570