براماسيدن. عن اميرالمؤمنين(ع): «لقد قام رسول الله (ص) عشر سنين على اطراف اصابعه حتى تورّمت قدماه ...فقال الله عزوجل: (طه * ما انزلنا عليك القرآن لتشقى)». (مستدرك: 4 / 118)
تَورِيَة
پنهان نمودن . پوشانيدن. پوشيدن حقيقت خبرى و ظاهر كردن غير آن. توريه در اصطلاح ادب و فقه آن است كه متكلم خلاف ظاهر كلام خود را اراده كند و به تعبير ديگر: پوشيدن حقيقت چيزى و ظاهر كردن غير آن.(تعريفات جرجانى) يكى از اصحاب امام صادق (ع) گويد: از آن حضرت معنى (ايّتها العير انكم لسارقون)(اى كاروانيان شما دزديد) پرسيدم ـ كه چگونه يوسف برادران را دزد خواند با وجود اينكه آنان چيزى را ندزديده بودند ـ فرمود: مراد يوسف اين بود كه شما يوسف را از پدر دزديديد، لذا هنگامى كه گماشتگان يوسف در ميان بار برادران جستجو مى كردند برادران پرسيدند چه چيزى را مى جوئيد آنها نگفتند: شما پيمانه شاه را دزديده ايد بلكه گفتند: ما در جستجوى پيمانه شاهيم. (بحار: 71 / 14) جابر جعفى گويد: نخستين بار كه به مدينه در خدمت امام صادق (ع) شرفياب شدم حضرت از من پرسيد: «از كجا ميآيى؟» عرض كردم: از كوفه. فرمود: «از چه تيره اى؟» گفتم: جعفى. فرمود: «به چه منظور بدينجا آمده اى؟» گفتم: براى فرا گرفتن علم. فرمود: (حال كه قرار است در اينجا بمانى) «اگر كسى از تو بپرسد اهل كجائى بگو اهل مدينه ام». عرض كردم: مگر دروغ براى ما جايز است؟ فرمود: «اين دروغ نيست هر كه در شهرى زندگى مى كند تا در آنجا است اهل همان شهر است». (بحار: 71 / 17)
توزيع
بخش كردن . تقسيم كردن.
تَوَسُّخ
ريمناك گرديدن .
تَوَسُّد
چيزى را بالش كردن . تكيه كردن و گذاشتن سر خود را بر بالش. اميرالمؤمنين (ع) ـ فى بعض خطبه ـ : «و إنْ شئت قلت فى عيسى بن مريم (ع) فلقد كان يتوسّد الحجر و يلبس الخشن و كان ادامه الجوع ...» . (نهج : خطبه 160)
تَوَسُّط
ميانجى كردن. در ميان چيزى شدن. در ميان جمع نشستن. ميانه روى و اعتدال.
تَوَسُّع
فراخى نمودن، خلاف تضيّق در امر و مكان. اميرالمؤمنين (ع): «و لكنه سبحانه جعل حقه على العباد أنْ يطيعوه، و جعل جزاءهم عليه مضاعفة الثواب تفضلا منه و توسعا بما هو من المزيد اهله». (نهج : خطبه 216)
تَوَسُّل
وسيله جستن. وسيله به كار گرفتن جهت رسيدن به امرى از امور يا به فردى از افراد. وسيله جوئى. نزديكى يافتن به چيزى يا به كارى.يقال: توسّل اليه بوسيلة ; أىْ : عمل عملا تقرب به اليه (اقرب الموارد). توسّل الى الله بعمل او وسيلة:عمل عملا تقرب به اليه تعالى. (المنجد). (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة) (اى اهل ايمان از خداى بترسيد و وسيله به سوى او بجوئيد) (مائده: 35) . مراد از وسيله در اينجا عمل به طاعات و