معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَخطِئَة

به خطا منسوب كردن . خطا گرفتن در كار كسى.

تَخَطِّى

تجاوز و درگذشتن از. تخطى ناس: پا روى مردم نهادن و رد شدن.

تَخفيف

سبك كردن. اختصار كلمه براى سهولت تلفظ و برداشتن تنوين و تشديد از آن. (اقرب الموارد)

تَخَلخُل

خلخال در پاى كردن. جدا شدن اجزاء چيزى از يكديگر . ضد تكاتف . زياد شدن حجم ، بدون اينكه چيزى از خارج بر آن ضميمه شود.

تَخَلُّص

رهائى يافتن. در اصطلاح شعرا: نامى كه شاعر براى خود مقرر كند و بدان مشهور گردد ; مانند فردوسى و حافظ و سعدى و جز آنها.

تَخَلُّف

واپس ايستادن . سپس ماندن از چيزى . تأخّر. خلاف كردن در وعده. تخلف سه تن از صحابه رسول از غزوه تبوك، به «سه نفرى...» رجوع شود. رسول الله (ص): «إنّما مَثَلُ أَهل بيتى فى هذه الامة مَثَلُ سفينة نوح فى لجة البحر، من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق». (بحار: 22 / 408)

تَخَلُّف شرط

از جمله خيارات (موجبات حق به هم زدن معامله) ، خيار تخلف شرط است ; چنانكه بايع در ضمن عقد بيع بر مشترى شرط كند «مبيع را به بيش از فلان مبلغ نفروشى » ، اگر وى تخلف نمود ، بايع مى تواند آن معامله را فسخ نمايد. به «خيار» رجوع شود. تخلف وصف: اگر مبيع بر اساس صفتى معين فروخته شد و پس از انجام معامله ، معلوم شد مبيع متصف به آن صفت نيست ، مشترى حق فسخ معامله را دارد.

تَخَلُّق

دروغ گفتن . دروغ فرا بافتن. خوى كسى گرفتن. فى الحديث: «أوحى الله الى داود (ع): تخلّق باخلاقى، وانّ من اخلاقى الصبر». (بحار: 82 / 136)

تَخَلُّل

به ميان گروهى در شدن. خلال كردن دندان. حديث: «التخلل يصلح اللثة و يطيب الفم، و نهى عن التخلل بالخوص و القصب و الريحان..و عن التخلل بالرمان و الآس ...» . (بحار: 62 / 285) نفوذ كردن يا نفوذ دادن چيزى در چيزى. عن ابى جعفر (ع): «خرج رسول الله (ص) يوما على اصحابه فقال: حبّذا المتخللون. قيل: يا رسول الله! و ما هذا التخلل؟ قال: التخلل فى الوضوء بين الاصابع و الاظافير، و التخلل من الطعام ...» . (بحار: 80 / 345)

تَخَلِّى

خالى شدن. به خلوت نشستن به تنهائى.

تَخلِيد

جاويدان كردن . هميشه داشتن.

تَخلِيص

ويژه كردن . بى آميغ كردن چيزى را. عن امير المؤمنين (ع): «تصفية العمل اشد من العمل، و تخليص النية عن الفساد اشدّ على العاملين من طول الجهاد ...» . (بحار: 77 / 390)

تَخليط

آميخته كردن. افساد.

تَخليق

به خلوق اندودن . معطر گردانيدن چيزى را به بوى خوش. تمام خلقت گردانيدن چيزى را. قرآن كريم: (يا ايها الناس ان كنتم فى ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غير

/ 2570