معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

? نقل است كه حضرت رسول (ص) در پايان هر خطبه مىفرمود : خوشا به حال كسانى كه خلق و خوئى پاكيزه و طبيعتى پاك و درونى شايسته و برونى نيكو و آراسته دارند ، زيادى مال خويش را در راه خدا انفاق نمايند و زيادى سخن خود را باز دارند و در باره ديگران به عدل و انصاف عمل كنند . (بحار:75/29)

جَنَف

ميل كردن . ميل بباطل كردن ، ستم نمودن ، ميل بباطل از روى عمد . (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه) ; هر كه از وصيت كنندهاى بترسد كه در وصيت خود ميل بباطل و يا گناه كند پس ميان آنان اصلاحى نمايد گناهى بر او نيست . (بقره : 182)

جَنگ

نبرد ، پيكار ، كارزار ، حرب ، قتال ، غزو . پديدهاى همزاد و همراه و ملازم با حيوان : صامت و ناطق ، بصفت بهيميت ، چنان كه ملائكه پيش بينى كردند : (قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء)(بقره :30) . تاريخ گواه است كه موجود انسانى از آغاز خلقتش با كابوس جنگ دست بگريبان بوده است ، و تا گاهى كه وى محكوم غرائز و اسير احساسات و عواطف بوده و مالك خويش نگشته كه زندگى خود را بر مبناى عقل و منطق استوار سازد و ارادهاش را تحت فرمان عقل و شرع و شريعت در آورد و از اين رهگذر ، موجبات و عوامل خصومت و نزاع ميان خود و همزيستانش را به اسباب رشد و كمال و پيشرفت مبدل سازد ، لازال به همين شيوه ادامه خواهد داد . توضيح آنكه : انسان بحسب ساختار اوليهاش داراى صفات و غرائزى ميباشد كه همه آنها براى او ـ باقتضاى نحوه زندگيش در اين جهان و نيز باقتضاى فاعل مختار بودنش در رابطه با تكاليف محوله ـ لازم و ضرورى بوده ، و هر يك از آنها ركنى از اركان زندگى او را تشكيل ميدهد و هر كدام نيازى از نيازهايش را برطرف ميسازد ، و اگر يكى از آنها بكنار رود ناقص ميماند چنان كه يكى از اعضاء بدنش از كار بيفتد ; ولى در صورتى اين نيروهاى درونى ميتوانند كارساز باشند كه هر يك بجاى خود عمل كند و يكى بر ديگرى غالب نيايد، وگرنه اينها بجاى اين كه صاحب خود را سود دهند وى را بزيانهاى جبران ناپذير دچار سازند ; مثلا غريزه جنسى كه بقاء نسل بشر بدان بستگى دارد اگر به جاى خود و طبق قانون بكار رود علاوه بر اينكه دوام بخش نسل انسان مىباشد ، محيط انس خانواده را تشكيل مىدهد و اعضاء يك خانواده را در جوّى آكنده از محبت و الفت مىدارد ، و اگر به غلط و ناروا بكار رود فساد و تباهى و ناامنى ببار آورد ، و يا اگر اين غريزه از اين حدت و شدتى كه دارد ضعيفتر مىبود عقل كه آن نيز يكى از مواهب درونى هر كس است بر آن غالب مىآمد و صاحب خود را از رنج و كلفت و زحمت ازدواج و تشكيل خانواده و پيامدهاى آن برحذر مىداشت . از جمله اين غرائز غريزه خودخواهى است كه انسان با علاقه و محبتى كه به خود دارد هر سود و منفعتى را به خويشتن جلب كند و هر زيان و ضررى را از خود دفع سازد، و اگر اين صفت در نهاد انسان نمىبود به هيچ كمالى دست نمىيافت و موجود انسانى را بر دگر موجودات امتيازى نمىبود. اما همين غريزه اگر نابجا بكار رود انسان اشرف مخلوقات را به حيوانى درنده مبدل سازد و جامعه انسانى را به صورت وحشتكدهاى در آورد ، و هر جنگ و خونريزى كه در عالم مشاهده مىكنى همه زائيده نابجا بكار بردن همين غريزه است كه يا دو طرف جنگ و يا يك طرف آن خواهناخواه از اين خوى سرچشمه مىگرفته.

حال بايد ديد آيا خداوندى كه انسان را با اين حالات دو بعدى كه اگر يكى از آنها نباشد نقص بزرگ ، و اگر غلط بكار رود تباهى سترگ است اين مسئله را ناديده گرفته و عامل تنظيم كنندهاى را در كنار اين صفات ننهاده ؟ حاشا و كلا ! ذات احديّت گوهر گرانبهاى عقل را در نهاد انسان و به كنار ديگر حالات او قرار داده كه هر كسى سود و زيان و مصلحت و مفسده خويش را تشخيص دهد و گام به گام در مراحل زندگى راهنماى او باشد چنانكه رسول گرامى اسلام فرمود : خرد پيامبر درون و من پيامبر برونم . اما چنانكه مىدانيم اين ستيزهگران و آتش جنگ برافروزان همه از زمره عقلا و حتى برخى از سران آنها از سياستمداران و تيزهوشان اجتماعند پس چه شد كه عقل كارساز نيامد ؟! آرى عقل در برابر غريزه غرور كه آن نيز اگر به جاى خود عمل كند سودمند خواهد بود ضعيف و ناتوان است و خود به تنهائى حريف نبرد آن نبوده و در برابر آن شكست مىخورد هر چند در اين نبرد كشته نشود بدين دليل كه ستيزهگر در همان حال كار خويش را زشت و ناروا تشخيص مىدهد . اينجا است كه مكتب انبيا به مدد عقل مىرسد و در آغاز آن غرور و نخوت را به بيم دادن به عذاب ابدى مىشكند چنانكه خداوند خطاب به پيغمبرش فرمود : (انما انت منذر) تنها تو يك بيم دهندهاى . و سپس انسان را به خودش مىشناساند كه تو

/ 2570