خيانت كننده . دغلباز. (ان الله لا يحب الخائنين) ; خداوند خيانتكاران را دوست ندارد . (انفال:58) از امام صادق (ع) روايت شده كه : «انّ الله تبارك و تعالى آلى على نفسه ان لا يجاوره خائن» : همانا خداوند تبارك و تعالى به خود سوگند ياد كرده است كه هيچ خيانت كارى را در پناه خويش ندارد . (بحار:8/357) حسن بن محبوب ، قال : قلت لابى عبدالله (ع) : يكون المؤمن بخيلاً ؟ قال : نعم . قلت : فيكون جبانا ؟ قال :نعم ، قلت : فيكون كذّاباً ؟ قال : لا ، ولا يكون خائنا . ثم قال : «يجبل المؤمن على كلّ طبيعة الاّ الخيانة و الكذب» : حسن بن محبوب گويد : به امام صادق (ع) عرض كردم : ممكن است كه مؤمن بخيل باشد ؟ فرمود آرى . گفتم : مى شود كه ترسو باشد ؟ فرمود : آرى . گفتم : امكان دارد كه دروغگو باشد ؟ فرمود : نه ، خيانت كار نيز نخواهد بود ، سپس فرمود : مؤمن هر خوئى ممكن است به خود بگيرد جز خيانت و دروغ . (بحار:75/172) رسول الله (ص) : «من ائتمن خائناً على امانة لم يكن له على الله ضمان» : هر آن كس خيانت كارى را امين خويش گيرد و امانتى به وى بسپارد ، وى را بر خدا حق اين نباشد كه سلامتى آن امانت را بعهده گيرد .(بحار:78/242)
خائِنة
مؤنث خائن. و گاه تاء براى مبالغه بود ; چنانكه گوئى: رجل خائنة. خيانت: (و لا تزال تطلع على خائنة منهم)(و هميشه آگاه شوى بر خيانت ايشان) . (مائده:13)
خائِنَةُ الاَعيُن
دزديده نگاه كردن به سوى ناروا يا ديدن به شك. مصدر است بر وزن فاعله. (يعلم خائنة الاعين)(غافر:19).خائنة در اينجا يا مصدر است مانند عافية و طاغية، به معنى خيانت، يا مبالغه است به معنى بسيار خيانت كننده كه تاء آن تاء مبالغه باشد. بنابر اين «خائنة الاعين» يا اضافه مصدر است به معمول، يا اضافه صفت به موصوف، يعنى خيانت چشمها يا چشمهاى خيانتكار. خيانت چشم نگاه دزدانه است.عبد الرحمن حريرى گويد: از امام صادق (ع) معنى «خائنة الاعين» پرسيدم فرمود: «مگر نديده اى كه بسا يكى به چيزى مى نگرد ولى گوئى به آن چيز نگاه نمى كند؟ اين را خائنة الاعين مى گويند». (بحار:4/8)
خائيدن
به دندان نرم كردن و جويدن. به عربى مضع.
خابِط
رونده نا آگاه به راه. اميرالمؤمنين (ع) در نعت پيامبر اسلام : «و اضاء الطريق للخابط» : راه را براى روندگان ناآگاه روشن ساخت . (نهج : خطبه 72)
خابِيَة
خُم. ج : خَوَاب و خَوابِى .
خاتِر
فريبنده. غدر كننده.
خاتِل
فريبنده.
خاتَِم
(به فتح يا كسر تاء)، انگشترى، و بيشتر به فتح باشد. فرجام هر چيز . پايان هر چيز يا هر كار . آنچه كه كار بدان پايان پذيرد. پايان بخش هر چيز. مهر اسم. ج : خواتيم.موسى بن جعفر (ع): «ان خواتيم اعمالكم قضاء حوائج اخوانكم و الاحسان اليهم ما قدرتم، و الاّ لم يقبل