معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سازد، كه گوئى ضامنى مهربان روزيش را ضمانت كرده و عهده دارى پايدار هزينه اش را بعهده گرفته است كه هيچگاه حتى در دل سنگهائى كه گياهى بر آنها نميرويد و بر سنگهاى سخت او را فراموش ننموده و محرومش نميكند. و اگر در دستگاه گوارش آن و در بم و زير اندام آن و در اعضاء و اجزاى درونيش بينديشى و بچشم و گوش آن بنگرى چه عجايب و شگفتيها كه در آن مشاهده كنى! آنچنانكه در وصفش بستوه آئى. پس بزرگ خداوندى كه آنرا بر دست و پايش استوار داشت و بر ستونها و اعضايش بنا نهاد، در حاليكه در آفرينش آن آفريننده اى شركت نداشته و توانائى او را يارى نكرده است.

و اگر راههاى انديشه خويش را بپيمائى تا به انتهاى آن رسى (هرگونه فكر و انديشه را بكار بندى) دليل و برهان ترا راه ننمايد جز به اينكه آفريننده نمله (مورچه) همان آفريننده نخله (درخت خرما) است... (نهج البلاغه) حسين بن خالد از حضرت رضا (ع) روايت كند كه فرمود: «خداوند تبارك و تعالى هميشه دانا و توانا و زنده و قديم (ديرينه) و شنوا و بينا بوده». عرض كردم: عده اى مى گويند: خداوند به علم، دانا و بقدرت، توانا و به حيات، زنده و به قدمت، قديم و به نيروى شنوائى، شنوا و به حس بينائى بينا است (و صفات خدا را از ذات او جدا ميدانند). فرمود: كسى كه چنين گويد و بدان معتقد باشد خداى ديگرى را به خدائى گرفته و چنين كسى از ما (مسلمانها) جدا است. سپس فرمود: «خداوند به ذات خود داناوتواناوزندهوقديموشنوا وبينا مى باشد».

از امام صادق (ع) حقيقت توحيد سؤال شد فرمود: «او عزوجل ثابت و موجود است و نيستى و شمارش در او راه ندارد، صفتى از صفات مخلوقين بر او صدق نكند، اوصاف و مدايحى دارد كه آن اوصاف از آن اوست ولى نام آنها بر آفريده هايش جارى است. مانند شنوا و بينا و مهربان و رحيم و امثال آن، كه اين صفات صفات ذات او مى باشند و در وجود كسى جز او شايسته نباشد، و خداوند نور است كه تاريكى در آن راه ندارد و زنده است كه مرگ و نيستى ندارد و دانا است كه جهل در آن تصور نشود و صمد است كه چيزى در آن راه نيابد، پروردگار نورى الذات، حى الذات، عالم الذات و صمدى الذات است».

ابو بصير گويد: از امام صادق (ع) شنيدم مى فرمود: «خداوند هميشه ذاتاً عالم بوده گاهى كه معلومى وجود نداشته و هميشه قادر بوده زمانى كه مقدورى نبوده». عرض كردم: هميشه متكلم نيز بوده؟ فرمود: «كلام حادث (نوپديد) است. خدا بوده و متكلم نبوده و سپس كلام را بوجود آورده».

حماد بن عيسى گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم آيا خداوند از ازل دانا بوده؟ فرمود: «چگونه چنين ميشود با اينكه معلومى وجود نداشته»؟! گفتم: هميشه مى شنيده؟ فرمود: «چگونه ممكن است بشنود در زمانى كه هنوز شنيدنى اى آفريده نشده بوده»!

گفتم: هميشه مى ديده؟ فرمود: «چگونه ديدن ممكن بود با وجود اينكه هنوز ديدنيى در كار نبوده»! سپس فرمود: «خداوند ذاتاً دانا، شنوا، بينا بوده (اين صفات ذاتى او است ولى بروز و ظهور آنها صفات فعل و حادث ميباشند)». (بحار:4/62) ابن عباس گويد: مردى يهودى بنام نعثل بنزد پيغمبر (ص) آمد و گفت: اى محمد! اندى است كه مسائلى به ذهنم خلجان كرده و كسى را نديده ام مسائلم را حل كند، اگر آنها را پاسخ گوئى به دينت درآيم. فرمود: «اى ابو عماره بپرس». گفت: «خدايت را به من معرفى كن». فرمود: «حضرت آفريدگار را نتوان وصف نمود مگر آنچنانكه خود خويشتن را وصف كرده است، و چگونه آفريدگارى را توان به وصف آورد كه حواس از درك آن و انديشه ها از رسيدن به آن و عقول از اندازه گيرى آن و افكار از احاطه به آن ناتوانند؟! او والاتر و برتر از آنست كه وصف كنندگان آنرا وصف توانند. در عين نزديكى (كه از رگ گردن به هر كس نزديكتر است اما از درك آفريدگان) دور است، و در عين دورى نزديك، چگونگى را او خود آفريده پس نشود گفت كه او چگونه است، كجا را او خود آفريده پس نتوان گفت كه او كجا است. چگونه و كجا از او بريده است، پس او يكتا و مجرد است چنانكه خودش خود را معرفى نموده، معرفها به نعت و صفاتش نرسند، او (از كسى يا چيزى) نزاده و (كسى يا چيزى) از او نزايد و او را كفو و انبازى نيست».

نعثل گفت: «راست گفتى اى محمد! اما تو گفتى: او واحد (يكتا) است و مشابه ندارد; آيا «واحد» (يكى) بودن او با يكى بودن يك انسان چه تفاوتى دارد (بنابر اين پس او شبيه دارد)»؟ فرمود: «خدا يكى است و يك معنى دارد اما انسان يكى است كه داراى معانى متعدد است: جسم است، عرض است، بدن است، روح است و...» . (بحار:3/303)

/ 2570