معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حساب كم مى شود .

دو لب ديه كامل ويكى نصف ديه .

زبان چون از بيخ بريده شود يا تمام مخارج حروف آن از بين برود ديه كامل است .

از بين بردن همه بيست وهشت دندان ديه كامل دارد كه ششصد دينار در ازاى دوازده تاى جلو وچهارصد دينار در ازاى شانزده تاى عقب است .

دو جانب فكّ زيرين ديه كامل را دارد .

گردن چون شكسته شود ـ كه كج شود ـ ديه كامل را دارد .

قطع نمودن يك دست نصف ديه و دو دست تمام ديه وبريدن تمام انگشتان دست ديه كامل را دارد ، قطع يك انگشت يكدهم ديه را دارد چه از دست وچه از پا .

كندن ناخن ده دينار ديه آن است .

كمر چون شكسته شود يا خم شود ديه كامل را دارد .

قطع رگ نخاع ديه كامل را دارد .

بريدن پستان زن هر يك نصف ديه را دارد .

بريدن آلت تناسلى مرد چه از بيخ وچه تمامى سر آن ديه كامل را دارد .

دو بيضه ديه كامل ويكى نصف ديه را دارد .

دو لب فرج زن اگر بريده شود ديه اش كامل است .

از ذكر ديه ساير اعضاء محض اختصار صرف نظر شد .

از بين بردن عقل كسى يا شنوائى يا بينائى يا بويائى يا چشائى يا صداى كسى وهمچنين از بين بردن نظم ادرار كسى هر يك ديه كامل را دارد . (لمعه دمشقية) ودر شكستن استخوان عضوى ، خمس ديت آن عضو باشد . واگر بسته شود بى عيبى ، چهار خمس ديت وى بود . ودر موضحه هر عضوى ربع ديت شكستگى وى باشد .

ودر هر عضوى كه جنايت كنند ـ چنانكه شل شود ـ چهار دانگ ديت وى بود . وحكم شكستگى را كه در وى بود همان حكم بود كه در سر باشد . وآن هشت نوع است:اولين ] را[ «حارصه» خوانند ، وآن آن بود كه پوست باز رود ، وخون روان شود ، در وى عشرعشر ديت وى بود .

ودوم را «باضعه» خوانند ، وآن آن بود كه گوشت را بشكافد ، در وى خمس ده يك ديت وى بود .

سوم را «نافذ» گويند ، وآن آن باشد كه از گوشت بگذرد ، در وى خمس عشر و عشرعشر ديت وى باشد .

چهارم را «سمحاق» گويند ، وآن آن باشد كه به پوستى رسد كه ميان گوشت واستخوان باشد: بر وى دو خمس عشر ديت وى باشد .

ودرين چهارگانه قصاص باشد . دليلش اجماع اين طائفه است .

پنجم را «موضحه» گويند ، وآن آن بود كه استخوان را ظاهر ] كند[ در وى نصف عشر ديت باشد بلا خلاف ، ودر وى قصاص بود به اجماع .

ششم را «هاشمه» خوانند . وآن آن بود كه استخوان بشكند ، در وى عشر ديت باشد.

هفتم را «منقّله» گويند ، وآن آن بود كه با شكستگى استخوان محتاج آن گردد كه از موضعى به موضع ديگرش نقل كنند ، در وى عشر ديت ونصف عشر ديت باشد .

هشتم را «مامومه» خوانند ، وآن آن باشد كه به ام الدماغ برسد ، يعنى: به جايگاه مغزش ، ودر وى ثلث ديت باشد بى خلاف .

اما «جايفه» آن بود كه به اندرون برسد ، واين در تن باشد ، نه در سر .

وطپانچه اى كه بر روى آزادى زنند ـ چنانكه سرخ شود ـ يك دينار ونيم لازم بود. واگر سبز شود يا سياه ، سه دينار بود . واگر بر تن بود نيمى از آنكه بر روى بود ، لازم آيد.

/ 2570