ششم . (ويقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغيب) . (كهف:22)
سادگى
ساده بودن ، عارى بودن از نقش ونگار . خلوص ، بى آميغ . سادگى در انسان : بى حيلگى وخوش قلبى .نمونه اى از سادگى شيعه :سلام بن سعيد جمحى از اسلم غلام محمّد حنفيه نقل ميكند كه گفت : من در خدمت امام باقر (ع) كنار چاه زمزم نشسته بودم در اين حال محمّد بن عبدالله بن حسن كه در طواف بود از كنار ما گذشت ، حضرت به من فرمود :اين جوان را ميشناسى ؟ گفتم : آرى وى محمّد بن عبدالله بن حسن است . فرمود : اين جوان در آينده عليه حكومت خروج ميكند وبه بدترين وضعى كشته ميشود . سپس به من فرمود : اى اسلم مبادا اين سخن را به كسى بگوئى واين امانتى باشد نزد تو . اسلم گويد : من اين داستان را به معروف بن خربوذ گفتم وبا وى شرط كردم كه به كس نگويد .ما چهار تن از شيعيان خاص كه در مكه بوديم هر صبح وشام به نزد حضرت ميرفتيم واز محضرش استفاده ميكرديم . روزى معروف به حضرت گفت : اين مطلب را كه به اسلم فرمودى دوست دارم از زبان خود شما بشنوم ، بفرما كه اين موضوع از چه قرار است ؟ حضرت نگاه تندى به من كرد وفرمود : اسلم ! من عرض كردم : اى سرورم من كه به وى گفتم با او شرط كردم كه به كسى نگويد . حضرت فرمود : اگر همه مردم شيعه ما بودند سه چهارمشان در باره ما شكّاك ويك چهارم ديگر احمق ميبودند . (بحار:46/251)
ساده
(فارسى) :بى نقش ونگار . مقابل نگارين .
سادة
(عربى) :جِ سيّد . مهتران .رسول الله (ص) : «المتقون سادة والفقهاء قادة» . (بحار:1/201) در حديث ديگر : «الفقهاء سادة ومجالستهم زيادة» . (بحار:1/201)