معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخنديد وبه من گفت : اين شمشير بردار وآنچه اين غلام به تو گويد اطاعت كن . غلام شمشير برداشت وبه من داد ومرا به درب اتاق در بسته اى برد چون در را بگشود در وسط اتاق چاهى بود وسه اتاق ديگر نيز به اين اتاق راه داشتند ، درب يكى از آن اتاقها بگشود بيست مرد در آن ديدم كه كتفهاشان بسته بود وبرخى جوان وبرخى پير بودند ومعلوم شد همه از فرزندان على وفاطمه اند . غلام به من گفت : خليفه امر كرده همه اينها را سر بِبُر . پس يك يك آنها را بيرون آورد ومن به شمشير گردن آنها را ميزدم وغلام جسد آنها را به چاه ميافكند . سپس در اتاق دوم بگشود ، در آن اتاق نيز بيست نفر بودند وبه اين كيفيت آنها را نيز سر بريدم ومعلوم شد آنها نيز از اولاد على وفاطمه بودند ، پس از آن اتاق سوم را بگشود ، آنجا نيز بيست تن بودند ، نوزده نفرشان را بكشتم ونفر بيستم كه پيرمردى بود چون   اى عبيدالله مرا كه مرتكب چنين عملى شده ام نماز وروزه چه سود دهد كه يقين دارم به آتش دوزخ جاويد خواهم بود ؟! (بحار:48/176)

سادِس

ششم . (ويقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغيب) . (كهف:22)

سادگى

ساده بودن ، عارى بودن از نقش ونگار . خلوص ، بى آميغ . سادگى در انسان : بى حيلگى وخوش قلبى .

نمونه اى از سادگى شيعه :سلام بن سعيد جمحى از اسلم غلام محمّد حنفيه نقل ميكند كه گفت : من در خدمت امام باقر (ع) كنار چاه زمزم نشسته بودم در اين حال محمّد بن عبدالله بن حسن كه در طواف بود از كنار ما گذشت ، حضرت به من فرمود :اين جوان را ميشناسى ؟ گفتم : آرى وى محمّد بن عبدالله بن حسن است . فرمود : اين جوان در آينده عليه حكومت خروج ميكند وبه بدترين وضعى كشته ميشود . سپس به من فرمود : اى اسلم مبادا اين سخن را به كسى بگوئى واين امانتى باشد نزد تو . اسلم گويد : من اين داستان را به معروف بن خربوذ گفتم وبا وى شرط كردم كه به كس نگويد .

ما چهار تن از شيعيان خاص كه در مكه بوديم هر صبح وشام به نزد حضرت ميرفتيم واز محضرش استفاده ميكرديم . روزى معروف به حضرت گفت : اين مطلب را كه به اسلم فرمودى دوست دارم از زبان خود شما بشنوم ، بفرما كه اين موضوع از چه قرار است ؟ حضرت نگاه تندى به من كرد وفرمود : اسلم ! من عرض كردم : اى سرورم من كه به وى گفتم با او شرط كردم كه به كسى نگويد . حضرت فرمود : اگر همه مردم شيعه ما بودند سه چهارمشان در باره ما شكّاك ويك چهارم ديگر احمق ميبودند . (بحار:46/251)

ساده

(فارسى) :بى نقش ونگار . مقابل نگارين .

سادة

(عربى) :جِ سيّد . مهتران .

رسول الله (ص) : «المتقون سادة والفقهاء قادة» . (بحار:1/201) در حديث ديگر : «الفقهاء سادة ومجالستهم زيادة» . (بحار:1/201)

/ 2570