معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ساده زيستن

بى پيرايه زندگى كردن . به واژه هاى : «خودمانى» و «شهرت طلبى» رجوع شود .

ساذِج

بى نقش . معرّب ساده فارسى است . (المنجد)

ساربان

شتربان . مركب از «سار» به معنى شتر و «بان» به معنى محافظ . به عربى جمّال .

سارِح

ستور چرنده .

سارِق

دزد . ج : سارقون وسَرَقة وسُرّاق . (السارق والسارقة فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا ...) (مائده:38) در ترجمه النهايه ، در حد دزديها آمده :دزدى كه قطع بر وى واجب آيد آنكس باشد كه وى از حرزى دانگ ونيم زر يا بيشتر يا آنچه قيمتش چندين بود بدزدد ، و وى كامل عقل بود وشبهه از وى مرتفع بود ، اگر آزاد بود واگر بنده ، اگر مسلمان بود واگر كافر . واگر كسى چيزى بدزدد نه از حرز بر وى قطع واجب نيايد واگر چه زياده اين مقدار بود كه ما بگفتيم بل واجب آيد بر وى تعزير . وحرز آن موضعى بود كه جز آنكس كه در وى تصرف ميكند كسى را نبود كه در آن جايگاه شود الا به دستور وى يا قفل بر وى زده باشند يا در زير خاك كرده باشند ، اما جايگاهى كه هر كس در آن جايگاه شود ومخصوص نبود به كسى دون كسى آن حرز نباشد وآن چون كاروانسرا بود وگرمابه ها ومسجدها وآسياها ومانند آن و اگر يكى چيزى در يكى ازين جايگاهها در خاك كرده باشد يا قفل بر وى نهاده باشد كسى بدزدد قطع واجب آيد زيرا كه قفل ودفن به حرز كرده باشد .

و اگر كسى نقبى زند ومتاعى بيرون نياورد ، ونه مالى واگر چه گرد كرده باشد ودر پشته بسته وبر نگرفته قطع بر وى واجب نيايد ، بر وى عقوبت وادب بود . اما قطع آنگاه واجب آيد كه از حرز بيرون آورد، وهرگاه كه مال از حرز بيرون آورد قطع بر وى واجب آيد ، الا آنكه در آن مال كه بدزديده باشد انباز بود يا در آن مال وى را حظى بود ، كه آنگه بدان مقدار كه وى را بود از مال فروافكنند آنچه بماند اگر كمتر از آن نصاب بود كه قطع واجب آيد بر وى قطع واجب نيايد . پس اگر آن باقى چندان بود كه قطع واجب آيد در وى ، لازم بود بر وى قطع بر همه حالى .

واگر كسى از مال غنيمت بدزدد پيش از آنكه قسمت كرده باشند آن مقدار كه وى را ميرسد بر وى قطع نبود وبر وى ادب بود تا اقدام ودليرى نكنند بر مانند آن ، واگر بدزدد زياده آنكه وى را ميرسد بر آن مقدار كه قطع واجب آيد در وى يا زياده بر آن بر وى قطع بود ، واين آنگه بود كه وى مسلمان بود و وى را در غنيمت سهمى بود كه اگر كافر بود قطعش كنند بر همه حالى . چون نصاب بود .

و هرگاه كه مال از حرز بيرون آورد ووى را بگيرند ودعوى كند كه خداوندِ مال اين به وى داده است قطع از وى بيفكنند وبر آنكس بود كه دعوى دزدى كرد بر وى بينه آوردن بدانكه وى دزدست .

و هرگاه كه دزدى كند آنكس كه كامل عقل نبود بدان ] كه[ ديوانه بود يا كودك نابالغ بود واگر ] چه [ نقب كرده باشد وقفل بشكسته باشد بر وى قطع نبود . اگر كودك بود عفوش كنند يك بار ، اگر با سرش شود ادبش كنند ، اگر با سرش شود سيّوم بار انگشتانش بسايند تا آنوقت كه خون بيايد اگر از پس آن با سر دزدى شود سرانگشتانش ببرند . واگر ديگر باره با سر دزدى شود زيرتر آن ببرند همچنانكه مرد را راست .

وجوب قطع ثابت شود به قيام بينه بر دزد وآن گواهى دو كس باشد عدل كه گواهى دهند بر وى به دزدى : پس اگر بينه نخيزد ودزد اقرار دهد بر خويشتن دو بار به دزدى بر وى نيز قطع بود الا كه بنده بود كه اقرار وى بر نفس خويش قبول نكنند نه به قتل ونه به دزدى زيرا كه وى اقرار به مال غيرى داده باشد تا به زبان آورد ، واگر بينه بخيزد بر وى به دزدى قطع كنند همچنانكه آزاد راست . وحكم ذمى حكم مسلمان راست در آنكه قطع

/ 2570