ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كار نيكوكار نيكو (خدا را بسيار عبادت و بندگى كنيد و به اندك آن اكتفا نمائيد) پس آن را به پايان برسانيد، آن را به پايان برسانيد، و استوار باشيد، استوار باشيد (در امر دين استقامت داشته باشيد و از راه راست پا بيرون ننهاده به هر طرف رو نياوريد، و در معاصى) شكيبائى گزينيد شكيبائى گزينيد (و از پيروى خواهشهاى نفس خوددارى نمائيد) بپرهيزيد، بپرهيزيد (از آنچه خدا نهى فرموده دورى كنيد) شما را عاقبت و خاتمه اى هست، خود را به آن (بهشت جاويد) برسانيد، و براى شما پرچم و نشانه اى است (پيغمبر اكرم و اوصياء آن حضرت) پس (براى رسيدن به حسن عاقبت) به نشانه خودتان هدايت و رستگار شويد، و اسلام را فائده و سودى است (سيادت و سعادت هميشگى) آن را بدست آوريد، و به خدا رو آوريد و حق او را آنچه بر شما واجب كرده و احكام خود را كه برايتان (در قرآن و سنت) بيان فرموده انجام دهيد، من روز قيامت براى شما گواه، و (براى نجات و رهائى از عذاب) از طرف شما حجت و دليل مى آورم.
آگاه باشيد آنچه پيش از اين مقدر بود (خلافت خلفاء و انتقال به آن حضرت) واقع شد، و آنچه حكم و اراده خدا به آن تعلق گرفته پى در پى (فتنه ها و خونريزيهاى بعد از اين) پيش خواهد آمد، و من از روى وعده خدا و حجت او (قرآن كريم با شما) سخن ميگويم: خدايتعالى (در س 41 ى 30( فرموده: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه ان لاتخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنه التى كنتم توعدون يعنى آنانكه گفتند: پروردگار ما خدا است (به ربوبيت و وحدانيت او اقرار كردند) پس (بر آن) ايستادگى نمودند (اوامر او را انجام داده نواهيش را مرتكب نگشتند، هنگام مرگ) فرستگان بر ايشان نازل شوند (و بگويند) كه (از سختيها) نترسيد، و (به آنچه از دست داديد) اندوهگين نباشيد، و مژده باد شما را بهشت كه (در دنيا به آن) وعده داده شده بوديد و شما كه گفتيد: پروردگار ما خدا است، پس (طبق اقرار خود) به عمل به كتاب و راه روشن دستور و فرمان و طريق شايسته عبادت و بندگيش ايستادگى كنيد، و از آن راه خارج نشويد، و بدعتى در آن نگذاريد، و با آن مخالفت نكنيد، زيرا كسانيكه از آن راه قدم بيرون نهادند روز قيامت به رحمت خدا راه ندارند، پس برحذر باشيد
از تغيير و تبديل خلق و خوها (بپرهيزيد از نفاق و دوروئى: راستگوئى، دروغگوئى، سخن چينى و مصلح شدن) و زبان را يكى قرار دهيد (يك جور سخن گوئيد) و مرد بايد زبان خود را نگاه دارد (بيجا لب بگفتار نگشايد) زيرا زبان به صاحب خود سركش است (اگر عنانش را رها كند او را در مهلكه انداخته تباه گرداند) سوگند به خدا نمى بينم بنده پرهيزگارى را پرهيزكاريش به او سود بخشد تا اينكه زبانش را (از دروغ و تهمت و غيبت و دشنام و سخن چينى و مانند آنها) نگاهدارد (وگرنه پرهيزش سودى ندارد، زيرا پرهيزكار سودمند نگردد مگر بر اثر اجتناب و دورى از جميع معاصى) و به تحقيق زبان مومن پشت دل او است (سخنش از روى دل و اعتقاد ميباشد) و دل منافق پشت زبان او است (به آنچه ميگويد اعتقاد ندارد) زيرا مومن چون بخواهد سخنى گويد در آن تامل و انديشه كند، اگر نيكو و صلاح بود بيان كند، و اگر بد و ناروا بود ميپوشاند (از گفتن خوددارى مينمايد) و منافق آنچه به زبانش برسد ميگويد و نميداند كدام سخن براى او سود دارد و كدام زيان!! و رسول خدا، صلى الله عليه و اله، فرمود: ايمان بنده مستقيم و استوار نيست تا اينكه دل او استوار باشد، و دل او استوار نيست تا اينكه زبانش استوار باش د (زيرا زبان ترجمان دل است، و استقامت دل بسته به زبان است) پس كسيكه از شما توانا باشد كه خداوند سبحان را ملاقات كند (مشمول رحمت او گردد) در حاليكه از خون مسلمانان و دارائى آنها دستش پاك، و از هتك آبرو و شئون آنان زبانش سالم باشد، بايد چنين كند (از شرائط اسلام و لوازم ايمان است كه بايستى مسلمان از زبان و دست مسلمان آسايش داشته باشد).