ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و سپاس سزاى خداوند است كه پيش از آنكه كرسى يا عرش يا آسمان يا زمين يا جن يا آدمى موجود شود بوده است (زيرا از بديهيات است كه ايجاد كننده پيش از موجود بايستى باشد) به انديشه دريافته و به فهم تعيين نميگردد، و درخواست كننده اى او را مشغول نمينمايد (زيرا ذات او عين علم است و غفلت در علم راه نمييابد) و عطاء و بخشش (خزانه نعمت) او را كم نميگرداند (زيرا بمحض اراده هر چه بخواهد ايجاد ميفرمايد) و به چشم ديده نميشود، و نميتوان گفت در كجا است، و به مانند آن وصف نميشود، و به كمك عضوى (مانند دست و پا) نمى آفريند، و به حواس درك نميگردد (زيرا جسم نيست كه اين اوصاف كه از لوازم جسم در او باشد) و به مردم قياس (تشبيه) نميشود (زيرا مانندى ندارد) خداوندى است كه با موسى سخن گفت سخنى (كه آن را ايجاد فرمود) و از آيات خود امر بزرگى را به او نمود (كه آن سخن بود) بدون اعضاء و آلتها، و گويائى و زبانكها (كه در حلق واقع است و به وسيله آن صدا بيرون مى آيد). بلكه اگر راست گوئى اى كسيكه براى توصيف پروردگارت به خود رنج ميدهى وصف كن جبريل و ميكائيل و سپاه فرشتگان مقرب درگاه خداوند را كه در غرفه هاى پاك و پاكيزه ساكنند (و از عظمت

و بزرگى پروردگار) سرها به زير افكنده و عقلهاشان حيران و ناتوان است از اينكه بهترين آفرينندگان را وصف نمايند (پس چون آنها نميتوانند به كنه ذات او پى برند تو بنده ضعيف به طريق اولى از درك حقيقت او عاجز و ناتوانى) و به صفات كسانى درك ميشوند كه داراى شكلها و ابزارها هستند و آنكه مدت او به سر آيد زمانيكه پايانش به نيستى بكشد، پس خدائى جز او نيست (كه اگر بود البته درك ميشد) هر تاريكى را به نور خود روشن گردانيده و هر نورى را به سبب تاريك كردن خويش تاريك نموده (روشنى هدايت بر اثر لطف و تاريكى گمراهى نتيجه قهر او ميباشد).

سفارش ميكنم شما را اى بندگان خدا به پرهيزكارى و ترس از خدائى كه لباس آراسته بشما پوشانيد (تا از سرما و گرما محفوظ مانيد) و وسائل زندگانى را برايتان فراهم آورد (پس چرا با معصيت و نافرمانى نعمت و بخشش او را كفران مينمائيد) و (چرا از او دورى گزيده به دنيا دل بسته ايد، در صورتيكه) اگر كسى براى ماندن در دنيا وسيله بدست مى آورد يا براى بر طرف نمودن مرگ راه مى يافت آن كس سليمان فرزند داوود، عليه السلام، بود كه بر جن و انس تصرف و پادشاهى داشت علاوه بر منصب پيغمبرى و مقام و منزلت بزرگ، پس (با داشتن جميع وسائل دنيوى و اخروى از همه كس براى ماندن در دنيا سزاوارتر بود، ولى) چون روزى مقدر خود را بكار برد، و مدت زندگانى را بپايان رساند كمانهاى نيستى با تيرهاى مرگ او را از پاى درآوردند (دنيا را بدرود فرمود) و شهرها از او خالى و خانه ها تهى ماند و ديگران آنها را به ميراث بردند، و شما را در روزگارهاى گذشته عبرتى است (كه ببينيد پيشينيان چگونه دست از اين جهان شسته اند) كجايند عمالقه و فرزندانشان (عمالقه گروهى بودند از اولاد عمليق ابن لاوذ ابن ارم ابن سام ابن نوح پادشاه يمن و حجاز با دولت بيحد كه بنيانشان كنده شد) ك

جايند فراعنه (پادشاهان مصر) و فرزندانشان (كه از آنها اثرى نماند) كجايند مردم شهرهاى رس (رس نام چاه بزرگى بود كه مردم در كنار آن گرد آمده درخت صنوبر را كه شاه درخت ميگفتند و آن را يافث ابن نوح كاشته بود پرستش مينمودند، و خداوند آنها را هلاك و نابود ساخت) كه پيغمبران را كشتند، و احكام فرستادگان خدا را خاموش كردند (از بين بردند) و شيوه هاى گردنكشان را زنده كردند (به آنها رفتار نمودند) كجايند كسانيكه با لشگرها به هر طرف رفته هزاران را شكست ميدادند و سپاهها گرد آورده شهرها بناء ميكردند؟!

قسمتى از اين خطبه است (درباره امام منتظر عجل الله تعالى فرجه): (امام زمان عليه السلام) سپر حكمت (علم به حقائق اشياء و زهد و عبادت) را پوشيده و آن را با شرائطش كه عبارت است از توجه و شناختن و فارغ ساختن خود را (از علاقه به دنيا) براى آن فرا گرفته، پس حكمت نزد آن حضرت گم شده اى است كه آن را طلبيده، و آرزوئى است كه آن را درخواست نموده (انديشه او همواره متوجه به آنست و به غير آن نظر ندارد، و چنانكه در اواخر اين كتاب امام عليه السلام فرموده: الحكمه ضاله المومن يعنى حكمت گم شده مومن است كه هميشه در صدد يافتن آن است) پس آن بزرگوار پنهان شده گوشه اى اختيار نمايد هر گاه (فتنه و تباهكارى بسيار گشته) اسلام غريب (ضعيف و ناتوان) گردد، و (مانند شتر هنگاميكه رنج و آزار بيند) دم خود را به حركت آورده جلو گردنش را به زمين بچسباند (خلاصه چنان ضعف آن را فرا گيرد كه از پا افتاده از جا برنخيزد، اين جمله اشاره به فرمايش حضرت رسول صلى الله عليه و اله است كه فرموده: بدء الاسلام غريبا و سيعود غريبا يعنى اسلام غريب و تنها پيدايش يافت و زود است كه تنها گردد، يعنى پيرو واقعى نداشته باشد) آن حضرت باقيمانده باقيمانده هاى حجت

خدا (ائمه هدى عليهم السلام) و جانشين جانشينهاى پيغمبران او ميباشد (اللهم اظهر به العدل، و ايده بالنصر، و انصر ناصريه، و اخذل خاذليه، و اقصم قاصميه، و اقصم به جبابره الكفر، و اقتل به الكفار و المنافقين و جميع الملحدين، امين يا ارحم الراحمين).

پس امام عليه السلام فرمود: اى مردم، من به شما پندهائى دادم كه پيغمبران امتهاى خود را به آنها پند دادند، و آنچه را (از مماشات و مهربانى) با شما بجا آوردم كه اوصياء به آنهائيكه بعد از پيغمبران بودند رفتار كردند، و شما را به تازيانه (نصيحت و اندرز) خود ادب نمودم به راه راست نيامديد و شما را به وسيله ترسانيدنيها (به راه حق) سوق دادم اجتماع ننموديد (پيروى من نكرديد)!! اجرتان با خدا آيا پيشوائى غير از مرا منتظريد كه شما را به راه آورده ارشاد نمايد؟!

/ 441