ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نشانه يكى از پرهيزكاران آن است كه تو مى بينى در امر دين توانا است، و در نرمى و خوشخوئى دورانديش، و در ايمان با يقين، و در (طلب) علم حريص، و در بردبارى دانا، و در توانگرى ميانه رو (اسراف نكرده دارائى خود را بيجا صرف نميكند) و در بندگى و عبادت فروتن است، و در فقر و نيازمندى آراسته جلوه ميكند (تا كسى بر تنگدستى او آگاه نشود، چنانكه در قرآن كريم س 2 ى 273 ميفرمايد: للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لايستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لايسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم يعنى درويشانى كه به عبادت و بندگى در راه خدا پرداخته اند و براى بازرگانى سير در زمين را توانا نيستند عفت و بى نيازى دارند به طوريكه نادان مى پندارد كه آنان توانگرانند ايشان را به نشانه چهره ميشناسى كه به اصرار از مردم چيزى درخواست نمينمايند، و آنچه از مال به آنها ببخشيد خدا به آن دانا است) و در سختى شكيبا و حلال را جويا در هدايت و رستگارى دلشاد و از طمع و آز دور هستند، با كارهاى شايسته اى كه بجا مى آورد ترسان است، در شب همت او صرف سپاسگزارى (از نعمتهاى حقتعالى) است، و در بامداد

اراده اش ذكر و ياد خدا ميباشد، شب را بسر ميبرد در حاليكه از غفلت خويش (كه مبادا در وظائف خود كوتاهى كرده باشد) هراسان است، در روز از احسان و مهربانى خدا (كه او را مسلمان و پيرو محمد قرار داده) شادمان است، اگر نفس در آنچه كه مائل نيست با او سركشى كند (به سختى زير بار طاعت و بندگى رود) خواهش آن را در آنچه دوست ميدارد انجام ندهد، روشنى چشم او در چيزى است كه جاودان است، و بى رغبتيش در چيزيكه باقى نميماند (به آخرت چشم دوخته و به دنيا پشت پا زده) بردبارى را با دانش و گفتار را با كردار مى آميزد (زيرا بردبارى كه از روى دانش و خردمندى نباشد و گفتارى كه مقرون با كردار نبود نكوهيده است) او را مى بينى كه با آرزوى كوتاه و خطاء و لغزش اندك و دل فروتن و نفس قانع و خوراك كم و كار آسان و دين محفوظ و شهوت و خواهش از بين رفته و خشم فرو نشسته است، مردم به نيكوئى او چشم داشته و از بديش آسوده اند، اگر در بين مردم غافل و بيخبر (از خدا و رسول) باشد از زمره آگاهان بشمار ميرود (زيرا دل او به ياد خدا مشغول است) و اگر در آگاهان باشد در شمار اهل غفلت نيايد (زيرا در ذكر خدا تنها اكتفا به زبان نميكند كه از مردم غافل بشمار آيد، بلكه دل او ب

ا زبانش يكى است) ببخشايد كسى را كه به او ستم كند و احسان نمايد به كسيكه او را محروم گرداند، و بپيوند به آنكه از او جدا گردد، در حاليكه از دشنام دادن و سخن زشت دور و گفتارش هموار است، و كار نكوهيده از او ديده نشده و كار پسنديده اش هويدا است، نيكوئى او را روآورده و بديش پشت گردانيده، در سختيها باوقار و بردبار، و در ناگواريها شكيبا و در خوشى و آسايش سپاسگزار است، كسى را كه دشمن دارد بر او ستم ننمايد، و آن را كه دوست دارد درباره او گناه نكند (دوستى و دشمنى او را از تكليف شرعى باز ندارد، چنانكه رويه مردم هواپرست و ستمگر است) به حق اقرار ميكند پيش از آنكه بر آن گواه آرند (زيرا گواه در برابر انكار است و انكار حق دروغگوئى است و آن منافى با تقوى و پرهيزكارى ميباشد) آنچه به او بسپارند تباه نميسازد، و آنچه بيادش آورند فراموش نميكند، و كسى را به لقبهاى زشت (كافر، فاسق، منافق و كلمات ناپسند) نميخواند، و به همسايه زيان نميرساند، و به پيش آمدهاى ناگوار كه براى مردم رخ ميدهد شادى نمينمايد، و در راه باطل و نادرست قدم ننهاده و از جاده حق بيرون نميرود، اگر خاموش نشست خاموشيش او را اندوهگين نميگرداند، و اگر بخندد آواز خنده اش ب

لند نميشود، و چون بر او ستم كنند شكيبائى پيش گيرد تا خدا انتقام او را كشد، نفسش از دست او به رنج و سختى گرفتار است (زيرا بر خلاف هوا و خواهش او رفتار مينمايد) و مردم از او در آسايش هستند (زيرا آزار به مردم بر اثر پيروى از خواهش نفس است) در كار آخرت خود را به رنج اندازد، و مردم را از (كار) خويش به آسايش راند، دورى او از اشخاص به جهت بى رغبتى و دورى نمودن است (از دنياپرستان) و نزديكى او با آشنايان از جهت خوشخوئى و مهربانى است (با خداپرستان) دورى او از روى خودخواهى و بزرگى نبوده، و نزديكيش از راه مكر و فريب (چنانكه روش مردم دورو است) نميباشد. ناقل اين خطبه گفت: 0چون سخن به اينجا رسيد) همام بيهوش شد و هم در آن بيهوشى از دنيا رفت، پس اميرالمومنين عليه السلام فرمود: آگاه باشيد سوگند به خدا كه از (چنين پيش آمد بر) او ميترسيدم، پس از آن فرمود: اندرزهاى درست به اهلش چنين (تاثير) ميكند، يكى از حاضرين (عبدالله ابن كواكه از خوارج بود) گفت: يا اميرالمومنين تو چه حال دارى (چرا اين اندرزها در تو تاثير ندارد، يا چون چنين گمان داشتى چرا باعث مرگ او شدى)؟ امام عليه السلام فرمود: واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نميگذرد (

دير و زود نميگردد) و سببى است كه از آن تجاوز نميكند، پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند باز ايست (بار ديگر مگو، زيرا اعتراض بر امام از اضلال و دستور شيطان است).

/ 441