ا زبانش يكى است) ببخشايد كسى را كه به او ستم كند و احسان نمايد به كسيكه او را محروم گرداند، و بپيوند به آنكه از او جدا گردد، در حاليكه از دشنام دادن و سخن زشت دور و گفتارش هموار است، و كار نكوهيده از او ديده نشده و كار پسنديده اش هويدا است، نيكوئى او را روآورده و بديش پشت گردانيده، در سختيها باوقار و بردبار، و در ناگواريها شكيبا و در خوشى و آسايش سپاسگزار است، كسى را كه دشمن دارد بر او ستم ننمايد، و آن را كه دوست دارد درباره او گناه نكند (دوستى و دشمنى او را از تكليف شرعى باز ندارد، چنانكه رويه مردم هواپرست و ستمگر است) به حق اقرار ميكند پيش از آنكه بر آن گواه آرند (زيرا گواه در برابر انكار است و انكار حق دروغگوئى است و آن منافى با تقوى و پرهيزكارى ميباشد) آنچه به او بسپارند تباه نميسازد، و آنچه بيادش آورند فراموش نميكند، و كسى را به لقبهاى زشت (كافر، فاسق، منافق و كلمات ناپسند) نميخواند، و به همسايه زيان نميرساند، و به پيش آمدهاى ناگوار كه براى مردم رخ ميدهد شادى نمينمايد، و در راه باطل و نادرست قدم ننهاده و از جاده حق بيرون نميرود، اگر خاموش نشست خاموشيش او را اندوهگين نميگرداند، و اگر بخندد آواز خنده اش ب
لند نميشود، و چون بر او ستم كنند شكيبائى پيش گيرد تا خدا انتقام او را كشد، نفسش از دست او به رنج و سختى گرفتار است (زيرا بر خلاف هوا و خواهش او رفتار مينمايد) و مردم از او در آسايش هستند (زيرا آزار به مردم بر اثر پيروى از خواهش نفس است) در كار آخرت خود را به رنج اندازد، و مردم را از (كار) خويش به آسايش راند، دورى او از اشخاص به جهت بى رغبتى و دورى نمودن است (از دنياپرستان) و نزديكى او با آشنايان از جهت خوشخوئى و مهربانى است (با خداپرستان) دورى او از روى خودخواهى و بزرگى نبوده، و نزديكيش از راه مكر و فريب (چنانكه روش مردم دورو است) نميباشد. ناقل اين خطبه گفت: 0چون سخن به اينجا رسيد) همام بيهوش شد و هم در آن بيهوشى از دنيا رفت، پس اميرالمومنين عليه السلام فرمود: آگاه باشيد سوگند به خدا كه از (چنين پيش آمد بر) او ميترسيدم، پس از آن فرمود: اندرزهاى درست به اهلش چنين (تاثير) ميكند، يكى از حاضرين (عبدالله ابن كواكه از خوارج بود) گفت: يا اميرالمومنين تو چه حال دارى (چرا اين اندرزها در تو تاثير ندارد، يا چون چنين گمان داشتى چرا باعث مرگ او شدى)؟ امام عليه السلام فرمود: واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نميگذرد ( دير و زود نميگردد) و سببى است كه از آن تجاوز نميكند، پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند باز ايست (بار ديگر مگو، زيرا اعتراض بر امام از اضلال و دستور شيطان است).