ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاما الذين امنوا عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله و اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذابا اليما، و لايجدون لهم من دون الله وليا و لانصيرا يعنى آنانكه ايمان آورده اى كارهاى شايسته انجام دادند خدا مزدهاى ايشان را تمام دهد و از روى فضل و كرامش بيفزايد، و اما كسانى را كه از ايمان آوردن و عمل صالح دورى گزيده گردنكشى كردند به عذاب دردناك گرفتارشان مى نمايد و براى خود جز خدا دوست و يارى كننده اى نيابند). پس خداوند سبحان از جمله حقوق خود براى بعض مردم بر بعض ديگر حقوقى واجب فرموده، و حقوق را در حالات مختلفه برابر گردانيده، و بعضى آنها را در مقابل بعض ديگر واجب نموده و بعضى از آن حقوق وقوع نمى يابد مگر به ازاء بعض ديگر (مثلا زن نسبت به شوهر حق نفقه ندارد مگر در برابر اطاعت و پيروى از او، و همچنين سائر حقوق مانند حق پدر بر فرزند و مالك بر مملوك و همسايه بر همسايه و خويش بر خويش و به عكس) و بزرگترين حقها كه خداوند سبحان واجب گردانيده حق والى است بر رعيت و حق رعيت است بر والى (زيرا فساد و تباهكارى در آن عموميت داشته و در سائر حقوق

جزئى است) و اين حكم را خداوند سبحان براى هريك از والى و رعيت بر ديگرى واجب فرموده است، و آن را سيب نظم و آرامش براى دوستدارى ايشان يكديگر را و ارجمندى براى دينشان قرار داده، پس حال رعيت نيكو نمى شود مگر به خوش رفتارى حكمفرمايان، و حال حكمفرمايان نيكو نمى گردد مگر به ايستادگى رعيت در انجام دستور ايشان، پس هر گاه رعيت حق والى و والى حق رعيت را اداء نمود حق در بين ايشان ارجمند و قواعد دينشان برقرار و نشانه هاى عدل و درستكارى بر پا و سنتها (احكام پيغمبر اكرم) در مواضع خود جارى گردد، و بر اثر آن روزگار اصلاح مى شود، و به پايندگى دولت و سلطنت اميد مى رود، و طمعهاى دشمنان از بين مى رود (اجانب را برايشان تسلطى نخواهد بود) و اگر رعيت بر والى غلبه يابد (اوامر و نواهى او را به كار نبندد) يا والى بر رعيت تعدى و ستم كند آنگاه اختلاف كلمه رخ دهد (سخن يكجور نگويند و با هم يكدل نباشند) و نشانه هاى ستم آشكار و تباهكاريها در دين بسيار و عمل به سنتها رها شود، پس به خواهش نفس عمل گشته احكام شرعيه اجرا نشود، و دردهاى اشخاص (دزدى و خونريزى و ناامنى و گرانى و گرفتارى) بسيار گردد، و براى اداء نشدن حق بزرگ و اجراى باطل و نادرست كسى

اندوهگين و نگران نشود، پس آن زمان نيكوكاران خوار و بدكاران ارجمند شوند، و واخواهيهاى خدا نزد بندگان (به سبب گناهان بيشمار) بسيار شود، پس در اداى آن حق بر شما باد اندرز دادن و كمك به يكديگر كه (بر اثر سعادت و نيكبختى دنيا و آخرت را بدست آوريد، زيرا) كسى به حقيقت طاعت و فرمانبرى شايسته خدا نمى رسد اگر چه براى به دست آوردن رضاء و خشنودى او حريص بوده كوشش بسيار در عمل و بندگى داشته باشد (پس نبايد شخص گمان كند در اندرز دادن به ديگرى و يارى نمودن حق آنچه شايسته خدا است بجا آورده) ولى از جمله حقوق واجبه خدا بر بندگان اندرز دادن و كمك و يارى به يكديگر است براى اجراى حق بين خودشان به قدر كوشش و توانائى، و نيست مردى بى نياز از كمك شدن به آنچه خداوند از حق خود كمك به او را واجب گردانيده هر چند مقام و مرتبه او بزرگ بوده و در دين برترى داشته باشد (بنابراين كسى نيت كه در راه حق و آنچه بر او واجب است به يارى ديگرى نيازمند نباشد) و نيست مردى كه بايد ديگرى را براى اداى حق يارى كند يا او را يارى نمايند هر چند مردم او را خرد شمرده در ديده كوچك آيد (پس گمان نرود كه براى اداى حق از مردم بى قدر نبايد كمك خواست يا ايشان را نبايد ك

مك نمود، زيرا رونق ملك و ملت به كمك خرد و بزرگ و توانا و ناتوان است).

/ 441