ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس (در آن هنگام) مردى از اصحاب آن حضرت عليه السلام با سخن درازى آن بزرگوار را پاسخ داد بسيار او را ستايش نموده، و پيروى از آنچه شنيده بود به آن حضرت اظهار مى كرد، پس امام عليه السلام فرمود: كسى را كه جلالت خدا در نزد او با اهميت و مرتبه اش در دل او بلند است سزاوار است كه براى بزرگوارى و بلند مرتبه بودن خدا هر چه غير از خدا است نزد او كوچك باشد، و سزاوارتر كس كه چنين باشد (در برابر بزرگى خدا بزرگى نبيند) كسى است كه نعمت خدا درباره او بسيار و احسانش به او نيكو است، زيرا نعمت خدا به كسى بسيار داده نشده مگر اينكه بزرگى حق خدا بر او زياد شده است، و از پست ترين حالات حكمفرمايان نزد مردم نيكوكار آن است كه گمان دوستدارى فخر و خودستائى به آنها برده شود، و كردارشان حمل به كبر و خودخواهى گردد، و من كراهت دارم از اينكه به گمان شما راه يابد كه ستودن و شنيدن ستايش را (از شما) دوست دارم، و سپاس خدا را كه چنين نيستم، و اگر هم دوست داشتم كه درباره من مدح و ثناء گفته شود اين ميل را از جهت فروتنى براى خداوند سبحان كه او به شمول عظمت و بزرگوارى سزاوارتر است رها كرده از خود دور مى نمودم، و بسا كه مردم مدح و ستايش

را بعد از كوشش در كارى شيرين مى دانند (زيرا فطرى و جبلى است شخصى كه كار بزرگى انجام داد يا خدا او را موفق ساخت ستودن و آفرين آن را دوست دارد) پس مرا براى اطاعت كردنم از خدا و خوش رفتاريم با شما ستودن نيكو ستايش نكنيد از حقوقى كه باقى مانده و از اداى آنها فارغ نگشته ام و واجباتى كه ناچار به اجراى آنها هستم، و با من سخنانى كه به گردنكشان (براى خوش آمدنها) گفته مى شود نگوئيد، و آنچه را از مردم خشمگين (بر اثر خشم آنها) خوددارى كرده پنهان مى نمايند از من پنهان ننمائيد، و به مدارا و چاپلوسى و رشوه دادن (به زبان) با من آميزش نكنيد، و درباره من گمان مبريد كه اگر حقى گفته شود دشوار آيد، و نه گمان درخواست بزرگ نمودن خود را (نمى خواهم با من مانند گردنكشان كه سخن حق به ايشان نمى گويند رفتار نمائيد) زيرا كسى كه سخن حق را كه به او گفته شود يا دادگرى و درستى را كه به او پيشنهاد گردد دشوار شمرد و عمل به حق و عدل بر او دشوارتر است، پس از حقگوئى يا مشورت به عدل خوددارى ننمائيد (با من بى پروا حق را گفته آنچه را درست و به عدل مى دانيد بيان كنيد) زيرا من برتر نيستم از اينكه خطا كنم و از آن در كار خويش ايمن نمى باشم مگر آنكه خدا ا

ز نفس من كفايت كند آن را كه او به آن از من مالكتر و تواناتر است (مقصود امام عليه السلام كه در اينجا براى خود خطاء را ممكن دانست در صورتيكه امام معصوم و منزه از خطا است، اقرار به اين است كه عصمت آن حضرت از جمله نعمتهاى خداوند متعال است، لذا مى فرمايد:) و جز اين نيست كه من و شما بنده و مملوكيم در اختيار پروردگارى كه جز او پرورش دهنده اى نيست، مالك و صاحب اختيار است از ما آنچه را كه خودمان در آن اختيارى نداريم (پس بزرگوارى زيبنده او است و وظيفه جزا و بندگى و فروتنى است) و ما را از جهل و نادانى كه در آن بوديم بيرون آورده به علم و معرفتى كه مصلحتمان بود سوق داد، و گمراهى ما را به هدايت و راه يافتن تبديل نمود، و بينايى بعد از كورى به ما بخشيد (بعد از نادان بودن در امر دين و دنيا و آخرت خداوند با بعثت حضرت رسول صلى الله عليه و آله ما را به همه چيز آشنا فرمود).

/ 441