روزيش بوده، مناسب حال راه روزيش را گشاده، پروردگار بسيار نعمت و بخشش دهنده از آن غافل نيست، و خداوند جزاءدهنده آن را محروم و بى بهره نمى گرداند و اگر چه در سنگ خشك (كه چيزى از آن نمى رويد) و سنگ سخت (كه از جائى به جائى حركت داده نمى شود) باشد، و اگر در مواضع خوردن و در بالا پائين و آنچه در درون مورچه است از اطراف اضلاع شكمش و آنچه در سر آن است از چشم و گوش، انديشه كنى از (تدبير و حكمت خداوند در) آفرينش آن به شگفت آمده از وصف آن به رنج درآئى، پس بلند و برتر از آن است (كه در انديشه درآيد) خدائيكه مورچه را به روى دست و پايش برقرار داشت و آن را بر روى ستونها و اعضائش بناء كرد، در حاليكه در آفرينش آن آفريننده اى شركت نداشته و توانائى او را يارى نكرده است. و اگر راههاى انديشه خود را بپيمائى تا به انتهائى آن برسى (از هر گونه فكر و انديشه به كار برى) دليل و برهان تو را راه ننمايد مگر به اينكه آفريننده مورچه همان آفريننده درخت خرما است، به جهت دقتى كه براى امتياز هر چيز (از يكديگر) بكار برده شده، و اهميت گوناگون بودن هر جاندارى (خلاصه چون تفصيل آفرينش هر يك از موجودات دقيق است و سبب اختلاف اشكال آنها مشكل مى باشد و د
ر هريك حكمتهاى باريكى نهفته است، مور و پيل، كوه كاه، خرد و بزرگ، در صحرا و در دريا ناچار همه را آفريننده حكيمى به مقتضاى حكمت به آن تفصيل و اختلاف آفريده و تخصيص داده و در نيازمندى آنها به خالق متعال تفاوتى نيست، لذا مى فرمايد:) بزرگ و خرد و سنگين و سبك و توانا و ناتوان در مخلوقاتش نيست مگر آنكه (نسبت به قدرت كامله او) يكسان است (پس مپندار كه اين مشكل است چون كوچك است و آن ديگرى آسان چون بزرگ مى باشد) و همچنين (در برابر قدرت و توانائى او ايجاد هر يك از) آسمان و هوا و بادها و آب يكسان است. پس به خورشيد و ماه و گياه و درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز و روان بودن اين درياها و بسيارى اين كوهها و درازى قله ها و گوناگون بودن نعمتها و زبانها نگاه كنيد (در شگفتى آفرينش هريك از اين مخلوقات تامل و انديشه و نموده ببينيد چه حكمتهاى باريك در آنها نهفته است كه همه آنها دليل بر وجود و هستى صانع مى باشد) پس واى بر كسى كه ايجاد كننده و انكار كرده به نظم آورنده را باور ندارد، گمان دارند كه ايشان مانند گياه (خود رو در بيابانها و كوهها) مى باشند كه براى ايشان بزرگر و تخم پاشنده اى نيست، و صورتهاى گوناگونشان را آفريننده اى نمى باش
د، و در آنچه ادعا مى كردند به حجت و دليلى وابسته نبودند، و در آنچه حفظ كرده و باور نمودند تحقيق و يقينى نداشتند (بلكه ادعاى ايشان فقط از ردى خودپسندى و گمان است) و آيا ساختمانى هست كه آن را بناء كننده اى نبوده يا جنايت و گناهى كه آن را جنايت كننده اى نباشد؟ (نيازمندى فعل به فاعل ضرورى و آشكار و انكار آن باطل و نادرست و منكرش نادان و گمراه است).