ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و خداوند منزه از نقائص بعد از نابود شدن دنيا (پيش از قيامت) تنها باقى است كه چيزى با او نيست، همانطور كه پيش از ايجاد و آفرينش آن بود، همچنين بعد از نيست شدن آن بدون وقت و مكان و هنگام و زمان مى باشد (زيرا امكان در صورت نبودن افلاك داراى وجود و هستى نيست، و وقت و حين و زمان هم كه معنى همه آنها هنگام است عبادت از مقدار حركت فلك مى باشد، پس در صورت نيست شدن فلك حركتى نيست تا زمان باشد) با نيست شدن دنيا مدتها و وقتها و سالها و ساعتها نيست مى گردند (زيرا همه اينها اجزاء و زمان است كه با نيست شدن فلك معدوم شده اند) پس چيزى نيست مگر خداى يكتا غالب (بر همه اشياء) كه بازگشت جميع كارها به سوى او است (خلاصه چيزى نيست مگر آنكه فانى گردد حتى وقت و زمان كه پندارند اگر همه كائنات معدوم شوند زمان و وقت باقى مى باشند. فرمايش امام عليه السلام ان الله- سبحانه- يعود بعد فناء الدنيا تا اينجا صريح است كه ذوات همه اشياء پيش از قيامت نيست شوند، در قرآن كريم س 21 ى 104 مى فرمايد: كما بدانا اول خلق نعيده يعنى چنانكه در آغاز آفريدن ايجاد كرديم آن را باز مى گردانيم، و چون آن را از عدم ايجاد فرموده اعاده نيز از عدم مى باشد

، بنابرانى قول به اينكه مراد از فناء و نيست شدن اشياء تفرق و پراكندگى اجزاء است، زيرا اعاده معدوم محال است، جاى بسى گفتگو است، و چون اين كتاب براى مطالعه همگان است شرح و بسط اين مسئله اينجا سزاوار نيست) در ابتداى آفرينش مخلوقات داراى قدرت و اختيارى نبودند و فناء و نيستيشان هم بدون امتناع و ابائى از آنها خواهد بود، و اگر مى توانستيد امتناع نمايند، هميشه باقى بودند (خداوند همانطور كه بدون رخصت اشياء را بيافريد، همچنين در فناى آنها رخصت نخواهد، و چنانكه هنگام خلقت قادر بر امتناع نبودند هنگام از بين رفتن و نيست شدن كه بالطبع هر موجودى از آن گريزان است توانا نيستند، پس اگر مى توانستند امتناع نموده هميشه برقرار مى ماندند) ايجاد كردن هيچيك از مخلوقات هنگام آفرينش بر او دشوار نبود، و آفريدن آنچه پديد آورد و آفريد او را خسته و وامانده نساخت (زيرا دشوار بودن و واماندگى از لوازم جسم است) و اشياء را هستى نداد براى استوار كردن سلطنت و نه براى ترس از نيست شدن و كم گشتن، و نه براى كمك خواستن از آنها بر همتائيكه (بر او) پيشى گيرد، و نه براى دورى گزيدن از دشمنى كه (بر او) هجوم آورد، و نه براى زياد كردن در پادشاهى خود، و نه ب

راى غلبه يافتن و فخر كردن شريكى در انبازى با او، و نه براى وحشت و ترسى كه داشته و خواسته با آنها انس گيرد، پس اشياء را بعد از آفريدنشان (پيش از قيامت) فانى و نابود مى گرداند نه از جهت دلتنگى كه در تغيير آنها از حالى به حالى و تدبير امور آنها به او عارض شده باشد، و نه به سبب اينكه آسايش و آسودگى به او رو آورد، و نه از جهت آنكه چيزى از آنها بر او گران آيد، طول كشيدن هستى آنها او را ملول نكرده تا وادارش نمايد كه به تندى آنها را نيست سازد، ليكن خداوند سبحان نظم اشياء را از روى لطف و مهربانيش قرار داد، و به امر فرمان خود (از پاشيده شدن) نگاهشان داشت، و به قدرت و توانائى خود استوارشان گردانيد، پس آنها را بعد از نابود شدن باز مى گرداند بى آنكه نيازى به آنها داشته باشد، و بى كمك گرفتن به يكى از آنها بر آنها، و نه از جهت بازگشتن از حال وحشت و ترس به حال انس، و نه از جهت رجوع از نادانى و كورى و گمراهى بدانش و طلبيدن، و نه از جهت درويشى و نيازمندى به توانگرى و دارائى، و نه از جهت زبونى و پستى به ارجمندى و توانائى (زيرا اين موضوعات همه شايسته ممكنات است كه داراى كمال مطلق نبوده و از هر جهت ناقص و نيازمند به غير هستند، و

نبايد كسى گمان بر غرض نداشتن كه لازمه اش نقص در ذات است حاكى از آن است كه افعال خداوند بى غرض و فائده باشد، بلكه داراى اغراض و مصالح و حكم و منافعى است كه نتيجه آنها براى خلق است، زيرا حقتعالى منزه است از آنكه كارى بيهوده انجام دهد، چنانكه در قرآن كريم س 21 ى 16 مى فرمايد: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لاعبين ى 17 لو اردنا ان نتخذ لهوا لاتخذناه من لدنا ان كنا فاعلين يعنى آسمان و زمين و آنچه بين آنها است را براى بازى نيافرديم، و اگر مى خواستيم چيزى را به بازى بگيريم اگر كننده بوديم لايق ما بود از پيش خود فرا مى گرفتيم و نيازمند به ممكنات نبوديم).

/ 441