ز خواب غفلت بيدار شويد) و روز خود را جدا نمائيد (به دنيا دل نبنديد) و آن را ملازم دلهاتان قرار دهيد (هيچگاه از آن دور نشويد) و گناهانتان را به آن بشوئيد، و بيماريهاتان را به آن مداواه كنيد، و با آن بر مرگ پيش گيريد (كارى كنيد كه از مرگ نگرانى نداشته باشيد) و عبرت گيريد از كسى كه تقوى را تباه ساخته و از دست داده (از شيطان و نفس اماره پيروى كرده در دنيا بدبخت مانده و يا بهره اى كه خواسته بدست نياورده و در آخرت به عذاب جاويد مبتلى است) و نشود كه از شما عبرت گيرد كسى كه از آن پيروى نموده. آگاه باشيد تقوى را (از كبر و خودخواهى و رياء و خودنمائى) محافظت كنيد، و خود را به سبب آن نگاه داريد (زيرا تقوى پناهگاه و سپر از عذاب است) و از دنيا دورى نمائيد و به آخرت مشتاق و شيفته باشيد، و پست مداريد كسى را كه تقوى بلند كرده (پرهيزكاران را خوار شماريد كه خلاف تقوى و پرهيزكارى است) و بلند مرتبه ندانيد كسى را كه دنيا بلند كرده (توانگران را از جهت درائيشان بزرگ نپنداريد، زيرا تعظيم از جهت دارائى با تقوى و پرهيزكارى منافات دارد) و چشم ندوزيد به ابر برق دار (كالاى جلوه گر) دنيا، و به گوينده آن گوش ندهيد، و خواننده آن را نپذيريد
(با دنياپرستان گرم نگرفته رفت و آمد ننمائيد) و به درخشندگى آن روشنائى مجوئيد، و به كالاهاى نفيس آن فريفته نشويد، زيرا برق آن بى باران و گفتار آن دروغ و دارائيهاى آن غارت گشته و كالاهاى نفيس آن ربوده شده است. آگاه باشيد دنيا به زن فاجره اى ماند كه خود را (به مردان) نشان داده روى بگرداند، و به اسب سركشى ماند كه هنگام حركت توقف نموده فرمان نبرد، و دروغگوى بسيار خيانكار و ستيزه گر ناسپاسگزار، و بسيار جفاكار منحرف شونده (از راه حق)، و بسيار دورى كننده (از راه راست) و نگران و درهم است، روش آن منتقل شدن (از حالى به حالى و از شخصى به شخصى) و جاى پاى آن متحرك و غير ثابت و ارجمندى آن زبونى، و سعى و كوشش آن بازى و شوخى، و بلندى آن پستى است، سراى گرفتن مال و برهنه كردن و تاراج نمودن و تباه ساختن است، اهل آن بر پا بوده (از سختى و گرفتارى بسيار آنى آسودگى ندارند) و رانده مى شوند، و (به پيشينيان) ملحق مى گردند، و (از مال و زن و فرزند خويشان و دوستان) جدا خواهند ماند، راههاى آن سرگردان كننده (روندگان در آن نمى دانند كجا مى رسند) و گريزگاههاى آن ناتوان كننده است (مردم در آن گريزگاهى نيافته دستشان به جائى بند نمى شود) و مقاصد
آن نوميد كننده است (هيچكس در آن به مراد نمى رسد) پس پناهگاهها دنياپرستان را (به چنگ بلا و سختى) تسليم نموده و آنها را نگاه نداشته، و منزلها آنان را دور انداخته، و زندگى ها ايشان را وامانده و خسته گردانيده است (خلاصه در دنيا گريزگاهى نيست كه كسى به آن پناه برد، و منزلى نيست كه كسى را نگاهداشته از خود دور نيفكند، و زرنگى و پشت هم اندازى سودى ندارد) پس بعضى (از اهل دنيا) رهائى يافته و (لكن) پى كرده شده و به پاى آنها خم رسيده، و بعضى چون گوشت جدا شده، و و بعضى مانند بدن سر بريده، و بعضى همچون خون ريخته شده، و بعضى (بر اثر غم و اندوه) دستهاى خود را گزان، و بعضى (دريغ خورده بر اثر آن) كفهاى خود را بر هم زنان، و بعضى (بر اثر بيچارگى) دو گونه بر مرفق و آرنج نهاده، و بعضى انديشه خود را سرزنش نموده نادرست دانند، و بعضى از قصد خويش روگردانند، در حاليكه تدبير و چاره از دست رفته (سود ندارد) و بلاى ناگهانى روآورده (مرگ رسيده و كار از كار گذشته) و آن هنگام موقع گريختن نيست (خداوند در قرآن كريم س 38 ى 3 مى فرمايد: كم اهلكنا من قبلهم من قرن فنادوا ولات حين مناص يعنى چه بسيار پيش از ايشان از مردم روزگار را تباه ساختيم، پس كمك
خواستند (تا بگريزند) و هنگام گريختن و فرار كردن نبود) چه بسيار دور است (گريختن و تدارك كار بعد از رسيدن مرگ)!! به تحقيق از دست رفت آنچه از دست رفت، و گذشت آنچه گذشت (زمان تدارك گناهان و جبران خطاها و كارهاى زشت سپرى شد) و دنيا به دلخواه خود (نه بر وفق آرزوى اهلش) گذشت (در قرآن كريم س 44 ى 29 مى فرمايد: فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين يعنى) پس اهل آسمان و زمين بر هلاك دنياپرستان گريه نكردند (افسردگى به خودشان راه ندارند) و آنها از مهلت داده شدگان نبودند (تا راه رهائى از عذاب بيابند).