ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اگر خداوند به كسى از بندگانش خودپسندى و سربلندى را رخصت و اذن مى داد (براى او جائز مى دانست) به پيغمبران و دوستان خود اجازه مى داد، وليكن آنها را از خودخواهى و سربلندى منع كرده تواضع و فروتنيشان را پسنديده داشت (بى آنكه كسى را استثناء فرمايد) پس (ايشان هم امتثال امر و فرمان او را به تواضع و فروتنى نموده از بسيارى خضوع و افتادگى) رخسارهاى خود به زمين نهاده چهره شان را به خاك ماليدند، و بالهاى (خدمتگزارى و خوشروئى) خويش را براى مومنين و خداپرستان به زير افكندند (بلندپروازى و سرفرازى نشان ندادند) انبياء و دوستان خدا گروهى بودند ضعيف شمرده شده كه (مردم و دنيادوستان آنان را در نظر خود ضعيف و ناتوان مى پنداشتند) خداوند آنها را به گرسنگى آزموده به سختى گرفتار و به مواضع خوف و ترس امتحان فرمود، و از ناشايسته ها خالص و پاك گردانيد، پس (چون پيغمبران و دوستان خدا در دنيا به اين منوال گذراندند بنابراين) خشنودى و خشم خدا را به دارائى و فرزند داشتن نپندازيد (كه دارائى و فرزندان علامت خشنودى و نداشتن آنها دليل خشم او نيست) از روى نادانى به جاهاى امتحان و آزمايش در توانگرى و تنگدستى كه خداوند سبحان (در قرآن ك

ريم س 23 ى 55( فرموده: ايحسبون انما نمدهم به من مال و بنين (ى 56( نسارع لهم فى الخيرات بل لايشعرون يعنى آيا گمان مى كنند آنچه ما از دارائى و فرزندان به ايشان عطاء مى كنيم در نيكوئيهاى ايشان مى شتابيم (چنين نيست) بلكه شعور ندارند و نمى فهمند (كه آنها را به مال و فرزند مى آزمائيم و مهلت مى دهيم كه تا چه اندازه در معصيت و نافرمانى افزوده و بر اثر آن به عذاب گرفتار شوند) و خداوند سبحان بندگان خود را كه داراى خودپسندى و سربلندى هستند به دوستانش كه در نظر آنها ضعيف و زبون مى آيند و مى آزمايد، و (شاهد بر آن داستان موسى و فرعون است كه) موسى ابن عمران با برادرش هارون صلى الله عليهما كه همراه او بود بر فرعون وارد شد و در بر آنها جامه هاى پشمى در دستشان عصاى چوبى بود، پس با او قرار گذاشتند كه اگر اسلام آورد (به يگانگى خدا و رسالت موسى اقرار نمايد) پادشاهيش باقى و عزت و سروريش برجا باشد، فرعون (به پيروان خود) گفت از اين دو نفر به شگفت نمى آيد كه برجا ماندن سرورى و بقاء پادشاهى را با من شرط مى نمايند در حاليكه به اين پريشانى و زبونى هستند كه مى بينيد، پس (آن را توبيخ و سرزنش نموده به مردم گفت اگر اين دو نفر از جانب خدا آ

مده اند) چرا دستبندهاى طلا به دستشان آويخته نشده (چون در آن زمان هر گاه مردى را سيد و مهتر قرار مى دادند او را به دستبند و طوق طلا مى آراستند، چنانكه شيخ طبرسى رحمه الله در مجمع البيان فرموده است، خلاصه فرعون اين سخن را گفت) به جهت آنكه طلا و گردآوردن آن را بزرگ دانسته پشم و پوشيدن آن را (كه در بر موسى و هارون ديد) پست انگاشت.

و اگر خداوند سبحان مى خواست براى پيغمبرانش آنگاه كه آنان را برانگيخت، گنجهاى زر و كانهاى طلاى ناب و باغهائيكه همه گونه درخت در آن ميكارند قرار دهد، و مرغهاى آسمان و جانوران زمين را با ايشان همراه سازد به جا مى آورد، و اگر چنين مى كرد آزمايش ساقط مى شد، و پاداش نادرست مى گرديد، و خبرها (ى آسمانى و پيغامهاى الهى) موردى نداشت (زيرا اگر كسى با چنين نعمت و شوكت و توانائى از جانب خداوند به بندگان برانگيخته مى شد از حكم او سر نمى پيچيدند و با كمال فروتنى فرمانش را انجام مى دادند، و در اين صورت فرمانبر و پيرو واقعى و گناهكار حقيقى شناخته نمى شد، و پاداش و كيفر بكار نمى آيد) و براى قبول كنندگان (دعوت و فرمان چنين پيغمبرى) مزدهاى آزمايش شدگان لازم نبود (زيرا پيروى از چنين پيغمبرى از راه طمع و آز يا خوف و ترس مى باشد، نه از راه امتحان تا ثواب و پاداش آزمايش شدگان نصيب گردد) و گرويدگان (به آن پيغمبر) شايسته ثواب نيكوكاران نبودند (زيرا ايمانشان از راه ناعلاجى بود) و نامها با معانى مطابقت نمى كرد (زيرا اسلام و ايمان و فروتنى از راه آز و ترس اگر چه به اين نامها ناميده مى شود وليكن چون حقيقى نيست اسم با معنى مط

ابقت ندارد، پس از اين رو ايشان را با عظمت و شوكت و توانائى برنيانگيخت) ولى خداوند سبحان پيغمبرانش را در اراده و تصميمهاشان قوى و توانا گردانيد، و در آنچه ديده ها به حالاتشان مى نگرند ناتوانشان قرار داد، با قناعتى (به اندك راضى شدنى) كه دلها و چشمها را از بى نيازى پر مى كرد (هر صاحب دلى كه در ايشان انديشه كند مى بيند و مى فهمد كه آنها مانند سائر درويشان و نيازمندان از ناكامى جهان در غم و اندوه نيستند، بلكه شهان بى نيازان حقيقى هستند كه دلهاشان به قناعت و رضا توانگر است) و با فقر و تنگدستى كه چشمها و گوشها را از رنج و آزار پر مى نمود (هر كه احوال پريشان آنها را ديده و مى شنيد افسرده مى شد چون در ظاهر پريشان و بيسامان و نيازمند بودند) و اگر پيغمبران داراى توانائى بودند كه كسى قصد تسلط بر ايشان نمى كرد، و داراى تسلطى بودند كه ستم نمى كشيدند، و داراى سلطنت و پادشاهى بودند كه گردنهاى مردان به سوى آن كشيده مى شد، و (به قصد ديدن شوكتشان) گره هاى پالان شتران بسته مى گرديد (مردم از اطراف جهان سفر كرده به جانب آنان كوچ مى كردند) اين حال براى مردم در پند پذيرفتن (و پيروى كردن) آسانتر، و از خودپسندى و گردنكشى دورتر بود (

هرگز كسى مخالفتشان نمى كرد) و از راه ترس كه برايشان غالب مى شد، يا از راه رغبت و خواهشى كه آنها را مامل و متوجه مى گردانيد ايمان مى آوردند، پس (در اين صورت) قصدها خالص نبود، و نيكوئيها (عبادات) قسمت شده بود (قسمتى براى دنيا و قسمتى براى آخرت) ولى خداوند سبحان خواسته كه پيروى از پيغمبران و تصديق به كتابها و فروتنى براى ذات و تسليم در مقابل فرمان و گردن نهادن به طاعت و بندگيش چيزهائى در بر داشته باشد مخصوص او كه به آن چيزها از غير آنها عيبى (رغبت و ترس و رياء و خودنمائى و مانند آنها) آميخته نشود، و (اين براى بزرگى امتحان و آزمايش است، پس) هر چند امتحان و آزمايش بزرگتر باشد، ثواب و پاداش بيشتر است.

/ 441