روح القدس است كه از جبرائيل و ميكائيل بزرگتر و هميشه با پيغمبر اكرم بوده بعد از آن حضرت هم با ائمه اطهار عليهم السلام مى باشد) و من پى او مى رفتم مانند رفتن بچه شتر پى مادرش (شب و روز در خلوت و جلوت با آن بزرگوار بوده و هرگز از او جدا نمى شدم. ابن ابى الحديد در شرح خود نوشته: فضل ابن عباس گفت: از پدرم پرسيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله كدام يك از پسرانش را بيشتر دوست مى داشت؟ گفت: على ابن ابيطالب را، گفتم من تو را از پسران مى پرسم، گفت او را نسبت به پسرانش از همه بيشتر دوست مى داشت، نديديم هيچ روزى على عليه السلام از وقتى كه كودك بود از آن حضرت جدا شود مگر زمانيكه براى خديجه در سفر بود، نديديم پدرى را به پسرش مهربانتر از او به على، و نه پسرى را براى پدرش فرمانبرتر از على براى پيغمبر.) در هر روزى از خوهاى خود پرچم و نشانه اى مى افراشت آشكار مى نمود و پيروى از آن را به من امر مى فرمود، و در هر سالى (پيش از مبعوث شدن به رسالت يك ماه از مردم دورى گزيده براى عبادت و بندگى) به حراء (كوهى است نزديك مكه) اقامت مى نمود، من او را مى ديدم و غير من نمى ديد، و در آن زمان اسلام در خانه اى نيامده بود مگر خانه رسول خدا صلى
الله عليه و آله و خديجه زوجه آن حضرت كه من سوم ايشان بودم (در آن روز مسلمان نبود مگر پيغمبر اكرم و خديجه و من، اين جمله صراحت دارد به اينكه امام عليه السلام نخستين مردى بود كه به آن حضرت ايمان آورده و اسلام اختيار نمود، و نظير اين سخن فرمايش آن بزرگوار است در سخن صد و سى و يكم كه فرمود: اللهم انى اول من اناب، و سمع و اجاب، لم يسبقنى الا رسول الله- صلى الله عليه و آله- بالصلاه يعنى بارخدايا من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيده و پذيرفته است، هيچكس بر من به نماز پيشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله) نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوت و پيغمبرى را مى بوئيدم (هنگام نزول وحى با آن حضرت بوده و به آنچه نازل مى شد بدون ترديد ايمان مى آوردم) و هنگاميكه وحى بر آن حضرت صلى الله عليه و آله نازل شد صداى شيطان را شنيدم، گفتم: اى رسول خدا اين چه صدائى است؟ فرمود: اين شيطان است كه او را از پرستش نمودن نوميدى روى داده (چون دانسته كه بعد از رسيدن اين وحى مردم از ضلالت و گمراهى بيرون آمده از او پيروى نمى كنند نوميد گرديده ناله و فرياد مى نمايد) تو مى شنوى آنچه من مى شنوم، و مى بينى آنچه من مى بينم در همه
چيز با من يكسانى مگر اينكه پيغمبر نيستى، وليكن وزيرى، و تو بر خير و نيكوئى هستى (جامع جميع كمالات صوريه و معنويه بوده بر آنچه خير و نيكوئى دنيا و آخرت در آن است استوار مى باشى).