ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

من در كوچكى سينه هاى عرب را به زمين رساندم (در جنگهاى صدر اسلام بزرگان آنان را كشتم) و شاخه هاى نو برآمده (دليران قبيله) ربيعه و (قبيله) مضر را شكستم، و شما قدر و منزلت مرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله به سبب خويشى نزديك (پسر عمو و داماد او بودن) و مقام بلند و احترام مخصوص (كه نزد آن حضرت داشتم و مرا به خلافت نصب فرمود) ميدانيد، زمان كودكى مرا در كنار خود پرورش داد، و به سينه اش مى چسبانيد، و در بسترش در آغوش مى داشت، و تنش را به من مى ماليد، و بوى خوش خويش را به من مى بويانيد، و خوراكى جويده در دهان من مى نهاد (چنانكه پدر نسبت به فرزند كند) و دروغ در گفتار و خطاء و اشتباه در كردار از من نيافت (زيرا به اتفاق اماميه آن حضرت و حضرت زهرا و يازده فرزندشان سلام الله عليهم اجمعين معصوم هستند و هرگز گناه كوچك و بزرگ از ايشان نه عمدا و نه نسيانا و نه خطاء سر نمى زند) و خداوند بزرگترين فرشته اى از فرشتگانش را از وقتى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از شير گرفته شده بود همنشين آن حضرت گردانيد كه او را در شب و روز به راه بزرگواريها و خوهاى نيكوى جهان سير دهد (از اخبار چنين معلوم مى شود كه مراد از آن فرشته

روح القدس است كه از جبرائيل و ميكائيل بزرگتر و هميشه با پيغمبر اكرم بوده بعد از آن حضرت هم با ائمه اطهار عليهم السلام مى باشد) و من پى او مى رفتم مانند رفتن بچه شتر پى مادرش (شب و روز در خلوت و جلوت با آن بزرگوار بوده و هرگز از او جدا نمى شدم. ابن ابى الحديد در شرح خود نوشته: فضل ابن عباس گفت: از پدرم پرسيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله كدام يك از پسرانش را بيشتر دوست مى داشت؟ گفت: على ابن ابيطالب را، گفتم من تو را از پسران مى پرسم، گفت او را نسبت به پسرانش از همه بيشتر دوست مى داشت، نديديم هيچ روزى على عليه السلام از وقتى كه كودك بود از آن حضرت جدا شود مگر زمانيكه براى خديجه در سفر بود، نديديم پدرى را به پسرش مهربانتر از او به على، و نه پسرى را براى پدرش فرمانبرتر از على براى پيغمبر.) در هر روزى از خوهاى خود پرچم و نشانه اى مى افراشت آشكار مى نمود و پيروى از آن را به من امر مى فرمود، و در هر سالى (پيش از مبعوث شدن به رسالت يك ماه از مردم دورى گزيده براى عبادت و بندگى) به حراء (كوهى است نزديك مكه) اقامت مى نمود، من او را مى ديدم و غير من نمى ديد، و در آن زمان اسلام در خانه اى نيامده بود مگر خانه رسول خدا صلى

الله عليه و آله و خديجه زوجه آن حضرت كه من سوم ايشان بودم (در آن روز مسلمان نبود مگر پيغمبر اكرم و خديجه و من، اين جمله صراحت دارد به اينكه امام عليه السلام نخستين مردى بود كه به آن حضرت ايمان آورده و اسلام اختيار نمود، و نظير اين سخن فرمايش آن بزرگوار است در سخن صد و سى و يكم كه فرمود: اللهم انى اول من اناب، و سمع و اجاب، لم يسبقنى الا رسول الله- صلى الله عليه و آله- بالصلاه يعنى بارخدايا من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيده و پذيرفته است، هيچكس بر من به نماز پيشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله) نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوت و پيغمبرى را مى بوئيدم (هنگام نزول وحى با آن حضرت بوده و به آنچه نازل مى شد بدون ترديد ايمان مى آوردم) و هنگاميكه وحى بر آن حضرت صلى الله عليه و آله نازل شد صداى شيطان را شنيدم، گفتم: اى رسول خدا اين چه صدائى است؟ فرمود: اين شيطان است كه او را از پرستش نمودن نوميدى روى داده (چون دانسته كه بعد از رسيدن اين وحى مردم از ضلالت و گمراهى بيرون آمده از او پيروى نمى كنند نوميد گرديده ناله و فرياد مى نمايد) تو مى شنوى آنچه من مى شنوم، و مى بينى آنچه من مى بينم در همه

چيز با من يكسانى مگر اينكه پيغمبر نيستى، وليكن وزيرى، و تو بر خير و نيكوئى هستى (جامع جميع كمالات صوريه و معنويه بوده بر آنچه خير و نيكوئى دنيا و آخرت در آن است استوار مى باشى).

/ 441