ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و تدارك آنچه از تو بر اثر خاموشيت نرسيده آسانتر است از دريافتنت چيزى را كه به سبب گفتارت از دست رفته (زيرا سخن در اختيار تو است تا زمانى كه نگفته باشى، و چون گفتى تو در اختيار آنى، پس خاموشى از پر گوئى بهتر است) و نگاهدارى چيزيكه در ظرف است باستوارى بند آن است (اگر بند مشك سست باشد آب مى ريزد و از بين مى رود، همچنين اگر بند زبان شخص محكم نباشد سخن بيجا از آن بيرون آيد و پشيمانى را سودى نيست) و نگاهدارى آنچه در دو دست تو است نزد من بهتر است از خواستن آنچه در دست ديگرى است (مال و دارائى داشتن بهتر از اسرافى است كه شخص را به ديگرى نيازمند سازد) و تلخى نوميدى (درويشى) نيكوتر است از دست دراز نمودن به سوى مردم، و كار با عفت و پاكدامنى خوبتر است از توانگرى با گناه و بزه، و مرد راز خود را بهتر نگاه مى دارد (چون كوشش براى پنهان داشتنش از ديگرى بيشتر است) و بسا كوشش كننده در چيزى است كه او را زيان مى رساند، پرگو هرزه گو مى شود، و هر كه (در كار دنيا و آخرت خويش) انديشه نمايد بينا گردد، با نيكوكاران بپيوند تا از ايشان باشى، و از بدان جدا شو تا از ايشان نباشى، بد خوراكى است حرام، و ستم بر ناتوان زشت ترين ست

مست، جائيكه مدارا و هموارى سختگيرى و درشتى باشد سختگيرى و درشتى مدارا و هموارى است (آنجا كه نرمى سود ندهد درشتى پسنديده است، و آنجا كه عقل بكار نايد ديوانگى در آن شايد) بسا دارو درد و درد دارو گردد (گاهى مصلحت شخص در درويشى و بيمارى است نه توانگرى و تندرستى) و بسا پند دهد كسى كه نبايد پند دهد و پند خواسته شده خيانت كند (بسا دشمن خردمند و دورانديش يا نادان به سود و زيانت تو را پند دهد، و دوستت خيانت كرده راه نيكوئى را به تو ننمايد) و برحذر باش از اعتماد و بستگى به آرزوها، زيرا آرزوها سرمايه احمقها و كم خردان است، و خرد نگاهدارى آزمايشها است (خردمند تجربه و آزمايش را از دست ندهد، و بى خبر و آن را فراموش كند) و بهتر تجربه و آزمايشى كه نمودى آن است كه تو را پند دهد، بشتاب هنگام فرصت داشتن پيش از آنكه فرصت اندوه گردد، هر جوينده اى (آنچه را مى جويد) نمى يابد، و نه هر مسافرى باز آيد (دل به دنيا مبند و فرصت از دست مده و براى آخرت توشه بردار كه فرصت هموار بدست نمى آيد و مسافر مرگ باز نگردد) و از جمله تباهكارى از دست دادن توشه (تقوى و پرهيزكارى، يا صرف مال در شهوات و خواهشهاى نفس) و تباه ساختن آخرت است، و هر كارى را پا

يانى است (خردمند كسى است كه انديشه پايان كار نمايد) آنچه برايت مقدر است زود به تو مى رسد (اين همه رنج مكش و دين و دنياى خويش تباه نگردان) بازرگان و سوداگر (كه براى به دست آوردن مال و دارائى درياها و بيابانها مى پيمايد) خود را در خطر و تباهى مى اندازد، و بسا مال اندك كه بركت آن از مال بسيار، بيشتر باشد (آنچه پيشرو و پاكدامن به دست آورد خير و بركتش در دنيا و آخرت بيشتر از دارائى توانگر بزهكار است).

/ 441