ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و اگر بخواهم راه مى برم به صافى و پاكيزگى اين عسل و مغز اين نان گندم و بافته هاى اين جامه ابريشم، ولى چه دور است كه هوا و خواهش بر من فيروزى يابد، و بسيارى حرص مرا به برگزيدن طعامها وا دارد و حال آنكه شايد به حجاز (مكه و مدينه و سائر شهرهاى آن) يا يمامه (شهرى است از يمن) كسى باشد كه طمع و آز در قرص نان نداشته (چون در دسترسش نيست) و سير شدن را ياد ندارد!! يا چه دور است كه من با شكم پر بخوابم و بدورم شكمهاى گرسنه و جگرهاى گرم (تشنه) باشد، يا چنان باشم كه گوينده اى (حاتم ابن عبدالله طائى) گفته: و حسبك داء ان تبيت ببطنه و حولك اكباد تحن الى القد يعنى اين درد براى تو بس است كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه قدح پوستى را آرزو كنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنكه طعام داشته باشند).
آيا قناعت مى كنم كه به من بگويند زمامدار و سردار مومنين در حالى كه به سختيهاى روزگار با آنان همدرد نبوده يا در تلخكامى جلو ايشان نباشم؟ پس مرا نيافريده اند كه خوردن طعامهاى نيكو (از نيكبختى جاويد) بازم دارد مانند چهار پاى بسته شده كه انديشه اش علف آن است، يا مانند چهارپاى رها گشته كه خاكروبه ها را به هم زند تا چيزى يافته بخورد، پر مى كند شكنبه را از علفى كه به دست آورده، و غفلت دارد از آنچه برايش در نظر دارند (نمى داند كه صاحبش ميخواهد فربه شود تا به كشتارگاهش فرستد يا برايش باركشى نموده كارش را انجام دهد) يا مرا نيافريده اند كه بيكار مانده و بيهوده رها شوم، يا ريسمان گمراهى را كشيده بى انديشه در راه سرگرداى رهسپار گردم، و چنانست كه مى بينم گوينده اى از شما مى گويد: اگر اين است خوراك پسر ابوطالب پس ضعف و سستى او را از جنگ با همسران و معارضه و برابرى با دليران باز مى دارد؟! بدانيد درخت بيابانى (كه آب كم به آن مى رسد) چوبش سخت تر (استوارتر) است، و درختهاى سبز و خرم (كه در باغهاى پر آب كاشته شده) پوستشان نازكتر است، و گياههاى دشتى (كه جز آب باران آب ديگرى نيابند) شعله آتش آنها افروخته تر و خاموشى آ
نها ديرتر است (آرى انسان هر قدر كمتر بخورد و بياشامد اندامش استوارتر و در كارزار دليرتر است، و هر قدر بيشتر بخورد و بياشامد نازك پوست و سست دل و ترسناكتر است) و (اتصال و همبستگى) من با رسول خدا مانند (اتصال) نخلى است از نخل (كه هر دو از يك بيخ روئيده) و مانند (اتصال) دست است به بازو (كه به هم پيوسته اند، بنابراين) سوگند به خدا اگر عرب بر جنگ من با هم همراه شوند از ايشان رو بر نگردانم، و اگر فرصتها بدست آيد به سويشان مى شتابم (همه را در راه خدا و يارى دين گردن مى زنم) و زود باشد كه كوشش نمايم در اينكه زمين را از اين شخص وارونه و كالبد سرنگون (معاويه) پاك سازم تا اينكه گلوله خاكى از بين دانه درو شده بيرون آيد (منافق و دورو را از بين مومنين رانده راه دين را از رهزنان گمراهى آسوده سازم).